★my mafia★
★my mafia★
P²
جیمین: جونگکوک تو یونا رو بیار من ا/ت رو
جونگکوک: باشه
(که جیمین ا/ت رو برداشت و جونگکوک یونا رو*)
یونا: ولممممممم کنننن(داد)
کوک: ولت نمیکنم داد نزن(کلمه آخرش رو با داد گفت)
ا/ت: از جون ماها چی میخواین؟
جیمین: من خودت رو میخوام بد جور عاشقت شدم
ا/ت: ولی من دوست ندارم ولم کن(گریه)
جیمین: گریه نکن اینو میدونم یک روزی هم تو عاشق من میشی عروسک
ا/ت: اینقدر مطمئنی؟
جیمین: آره خیلی مطمئنم
ا/ت: بزارم زمین
جیمین: باشه بیا بشینیم غذا بخوریم
ویو ا/ت
رفتم دور تر از جیمین نشستم که دیدم اشاره میده کنارش بشینم منم اهمیتی ندادم و غذا رو میز آماده بود منم برداشتم داشتم میخوردم که دستی روی رون پاهام حس کردم که دیدم . . .
جیمین: چرا بهت اشاره میدم نمیای پیشم هوم؟(بم)
ا/ت: ن.ندیدم(لکنت)
جیمین: دیدی درسته کاریت ندارم حقیقت رو بگو(بم)
ا/ت: آ.آ.آره د.دیدم(لکنت)
جیمین: آفرین حقیقت رو بگی کاریت ندارم
(¹ ماه بعد)
ویو ا/ت
رفته رفته داره حسم به جیمین بیشتر میشه دارم عاشقش میشم ولی نمیدونم به یونا بگم یا نه امروز با اینکه لباس نداشتم یه لباس دخترونه دیدم و پوشیدم(عکسش رو میزارم)
یونا: ا/ت
ا/ت: جونم یونا
یونا: حسم به تهیونگ داره زیاد میشه دارم عاشقش میشم
ا/ت: منم دارم عاشق جیمین میشم یونا نمیدونم این قلب لعنتیم رو چیکار کنم
یونا: لباست خیلی خوشگلههه
ا/ت: ممنون...میگم به نظرم بهشون بگیم
جیمین و کوک: چی رو بگین؟
یونا و ا/ت: ش.شما از ک.کی اینجا بودید؟(خنده ضایع)
جیمین: همین الان اومدیم چطور؟
یونا: ه.هیچی(لکنت)
کوک: یونا بیا بریم
یونا: ب.باشه(لکنت)
جیمین: لباست خیلی خوشگله ا/ت
ا/ت: م.ممنون
براتون یک پارت دیگه بزارم💀💦
P²
جیمین: جونگکوک تو یونا رو بیار من ا/ت رو
جونگکوک: باشه
(که جیمین ا/ت رو برداشت و جونگکوک یونا رو*)
یونا: ولممممممم کنننن(داد)
کوک: ولت نمیکنم داد نزن(کلمه آخرش رو با داد گفت)
ا/ت: از جون ماها چی میخواین؟
جیمین: من خودت رو میخوام بد جور عاشقت شدم
ا/ت: ولی من دوست ندارم ولم کن(گریه)
جیمین: گریه نکن اینو میدونم یک روزی هم تو عاشق من میشی عروسک
ا/ت: اینقدر مطمئنی؟
جیمین: آره خیلی مطمئنم
ا/ت: بزارم زمین
جیمین: باشه بیا بشینیم غذا بخوریم
ویو ا/ت
رفتم دور تر از جیمین نشستم که دیدم اشاره میده کنارش بشینم منم اهمیتی ندادم و غذا رو میز آماده بود منم برداشتم داشتم میخوردم که دستی روی رون پاهام حس کردم که دیدم . . .
جیمین: چرا بهت اشاره میدم نمیای پیشم هوم؟(بم)
ا/ت: ن.ندیدم(لکنت)
جیمین: دیدی درسته کاریت ندارم حقیقت رو بگو(بم)
ا/ت: آ.آ.آره د.دیدم(لکنت)
جیمین: آفرین حقیقت رو بگی کاریت ندارم
(¹ ماه بعد)
ویو ا/ت
رفته رفته داره حسم به جیمین بیشتر میشه دارم عاشقش میشم ولی نمیدونم به یونا بگم یا نه امروز با اینکه لباس نداشتم یه لباس دخترونه دیدم و پوشیدم(عکسش رو میزارم)
یونا: ا/ت
ا/ت: جونم یونا
یونا: حسم به تهیونگ داره زیاد میشه دارم عاشقش میشم
ا/ت: منم دارم عاشق جیمین میشم یونا نمیدونم این قلب لعنتیم رو چیکار کنم
یونا: لباست خیلی خوشگلههه
ا/ت: ممنون...میگم به نظرم بهشون بگیم
جیمین و کوک: چی رو بگین؟
یونا و ا/ت: ش.شما از ک.کی اینجا بودید؟(خنده ضایع)
جیمین: همین الان اومدیم چطور؟
یونا: ه.هیچی(لکنت)
کوک: یونا بیا بریم
یونا: ب.باشه(لکنت)
جیمین: لباست خیلی خوشگله ا/ت
ا/ت: م.ممنون
براتون یک پارت دیگه بزارم💀💦
۱۹.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.