I hate you
part①⑦
هیون: چیه تو؟
یونگبوک: دیگه نیا اینجا " بغض"
هیون: چی شده باز
یونگبوک: همه تورو شوهرم صدا میکنن خب" بغض"
هیون: بکنن من که متعلق به یه نفرم!
یونگبوک: میری یا میری؟
هیون: میرم باید حموم برم خب فعلا
رفتم خونه یه دوش گرفتم لباسمم کلا عوض کردم یه چیزیم خوردم بعدش رفتم اکادمیه یونگبوک
هیون: هی ببینید من ازدواج کردم سمتم نمیاین
یونا: بچه ها بیان باز دعوا شده
پشت سرش رفتم تو اون کلاس یه دختره بود یه به زور داشت یونگبوکو مجبور میکرد ازم جدا بشه، یونگبوکم افتاده بود به جونش
یونگبوک: خفه شو اون مال منه قرارم نیست جدا بشیم " عصبی"
جیا: اون مال منهههه
رفتم بازوی یونگبوکو گرفتم و کشوندمش عقب دستمو برای دختره دراز کردم ولی تا اومد بگیره با لگد زدم تو شکمش
هیون: حد خودتو بدون هرزه
چرخیدم سمت یونگبوک
یونگبوک: ببخشید " بغض"
هیون: نگفتم باکسی در نیوفت؟
یونگبوک: گفتی....... ببخشید " بغض"
هیون: پس چرا افتادی به جون این؟
یونگبوک: چون اون....... نمیدونم ولم کن " بغض"
هیون: اوکی شما میاین من کارِتون دارم
یونگبوک: نمیام " بغض"
هیون: خودت خواستی
رفتم بوسیدمش از شدت وحشیانه بودنم دستاشو هی به سینم میکوبید
۶ مین بعد
یونگبوک: .ولم کن وحشی
هیون: دیگه از این غلطا میکنی
یونگبوک: نه نمیکنم
هیون: خوبه
جیا: این تنبیهش بود اوپا
هیون: کی به تو گفته من مال توعم درصورتی که باید توی خوابشون ببینن که من باتو ازدواج کنم احتمالا همه فکر میکنن من سلیقم بده ولی من تورو نگرفتم که سلیقم بد باشه من سلیقم اتفاقا خیلیم خوبه که اینو انتخاب کردم یکی هم سان خودت پیدا کن زشتو هرزه
یونگبوک: پام درد میکنه هیونجین
هیون: بیا رو کولم
یونگبوک: باشه
تا اومد رو کولم بچه ها ریختن تو کلاس
یونگبوک: تولدت مبارکککککککککک
هیون: پس بگو چرا هی بهونه میگیری
هیونا: داداشی نامرد نباش دیگه تولد برات گرفتیم
هیون: باشه باشه ممنون
یونگبوک: بزارم زمین
گذاشتمش زمین
سونا: شعما رو فوت کن
هیون: دیگه من تا اینجا پیش نمیام
یونگبوک: من به جات فوت میکنم
فوت کرد و پرید بغلم و در گوشم یه چیزی گفت
یونگبوک : قراره بابا بشی " اروم"
هیون: جدا! واقعا نگو که واقعا
یونگبوک: واقعا واقعا
هاری: تبریک میکم جناب هوانگ به زودی قراره به زودی پدر بشید
هیون: " از شدت ذوق افتاد رو زمین"
یونگبوک: هیون هیون خوبی " بغض''
هیون: ممنونم
یونگبوک: دیوونه چرا ادا در میاری
هیون: دوست دارم بیشتر اژ اونی که حتی بتونی تصورشو کنی
جنی: و اینطوری من به دنیا اومدم لی لی
لی لی: پس این مجسمه اپا بزرگا هستن
جنی: دلم خیلی براتون تنگ شده:)
پایان
مایل به فصل دو؟
هیون: چیه تو؟
یونگبوک: دیگه نیا اینجا " بغض"
هیون: چی شده باز
یونگبوک: همه تورو شوهرم صدا میکنن خب" بغض"
هیون: بکنن من که متعلق به یه نفرم!
یونگبوک: میری یا میری؟
هیون: میرم باید حموم برم خب فعلا
رفتم خونه یه دوش گرفتم لباسمم کلا عوض کردم یه چیزیم خوردم بعدش رفتم اکادمیه یونگبوک
هیون: هی ببینید من ازدواج کردم سمتم نمیاین
یونا: بچه ها بیان باز دعوا شده
پشت سرش رفتم تو اون کلاس یه دختره بود یه به زور داشت یونگبوکو مجبور میکرد ازم جدا بشه، یونگبوکم افتاده بود به جونش
یونگبوک: خفه شو اون مال منه قرارم نیست جدا بشیم " عصبی"
جیا: اون مال منهههه
رفتم بازوی یونگبوکو گرفتم و کشوندمش عقب دستمو برای دختره دراز کردم ولی تا اومد بگیره با لگد زدم تو شکمش
هیون: حد خودتو بدون هرزه
چرخیدم سمت یونگبوک
یونگبوک: ببخشید " بغض"
هیون: نگفتم باکسی در نیوفت؟
یونگبوک: گفتی....... ببخشید " بغض"
هیون: پس چرا افتادی به جون این؟
یونگبوک: چون اون....... نمیدونم ولم کن " بغض"
هیون: اوکی شما میاین من کارِتون دارم
یونگبوک: نمیام " بغض"
هیون: خودت خواستی
رفتم بوسیدمش از شدت وحشیانه بودنم دستاشو هی به سینم میکوبید
۶ مین بعد
یونگبوک: .ولم کن وحشی
هیون: دیگه از این غلطا میکنی
یونگبوک: نه نمیکنم
هیون: خوبه
جیا: این تنبیهش بود اوپا
هیون: کی به تو گفته من مال توعم درصورتی که باید توی خوابشون ببینن که من باتو ازدواج کنم احتمالا همه فکر میکنن من سلیقم بده ولی من تورو نگرفتم که سلیقم بد باشه من سلیقم اتفاقا خیلیم خوبه که اینو انتخاب کردم یکی هم سان خودت پیدا کن زشتو هرزه
یونگبوک: پام درد میکنه هیونجین
هیون: بیا رو کولم
یونگبوک: باشه
تا اومد رو کولم بچه ها ریختن تو کلاس
یونگبوک: تولدت مبارکککککککککک
هیون: پس بگو چرا هی بهونه میگیری
هیونا: داداشی نامرد نباش دیگه تولد برات گرفتیم
هیون: باشه باشه ممنون
یونگبوک: بزارم زمین
گذاشتمش زمین
سونا: شعما رو فوت کن
هیون: دیگه من تا اینجا پیش نمیام
یونگبوک: من به جات فوت میکنم
فوت کرد و پرید بغلم و در گوشم یه چیزی گفت
یونگبوک : قراره بابا بشی " اروم"
هیون: جدا! واقعا نگو که واقعا
یونگبوک: واقعا واقعا
هاری: تبریک میکم جناب هوانگ به زودی قراره به زودی پدر بشید
هیون: " از شدت ذوق افتاد رو زمین"
یونگبوک: هیون هیون خوبی " بغض''
هیون: ممنونم
یونگبوک: دیوونه چرا ادا در میاری
هیون: دوست دارم بیشتر اژ اونی که حتی بتونی تصورشو کنی
جنی: و اینطوری من به دنیا اومدم لی لی
لی لی: پس این مجسمه اپا بزرگا هستن
جنی: دلم خیلی براتون تنگ شده:)
پایان
مایل به فصل دو؟
۷.۹k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.