گانگستر نازنین من p1
پارت ۱
از زبان نایون
دوستم بهم زنگ زد که بریم کلاب منم همین طور که لباس پلیسی تنم بود یه شنل روی لباسم گذاشتم و داشتم میرفتم پیش دوستم که نزدیک بود بیفتن که یه پسره منو گرفت و ابنباتام افتاد زمین مرده خیلی بد داشت نگاه میکرد
نایون : ببخشید باید برم
و رفتم پیش دوستم
از زبان تهیونگ
امدم توی کلاب که یه دختره داشت میفتاد رو گرفتم یه چیزی ازش افتاد مواد بود رفتم توی کلاب که رئیس کلاب که یکی از بد ترین دشمن های من رو دیدم که داره با خدمتکاراش بد رفتار میکنه رفتم سمتش
تهیونگ : هوی با خدمتکارت درست حرف بزن
سوهو : به تو چه
که یکی از شراب ها رو شکستم
سوهو : چی کار میکنی ؟
از زبان نایون
داشتم قدم میزدم توی کلاب که صدای دعوا آمد رفتم نزدیک شنلم از روی شونم افتاد زمین
یکی : پلیس
یکی منو هول داد جلو
نایون : لطفا بس کنید و دستبند الکیم رو برداشتم زدم به اون پسره که منو گرفت پلیس آمد منم فرار کردم رفتم از کلاب بیرون
از زبان تهیونگ
منو گرفتن و بردن ایستگاه پلیس
یکی از پلیسا : این دسبنده اسباب بازیه
منو آزاد کردن و رفتم خونه از جیمین خواستم که اون دختره رو پیدا کنن
فردا صبح
از زبان نایون
امروز از خواب بیدار شدم رفتم سر کار رفتم لباس مخصوص پوشیدم
داشتم تبلیغ میکردم
از زبان تهیونگ
امروز رفتم پیش اجوما که کیک برنجی میپزه رفتم کیک برنجی بخورم
اجوما : پسر جون تو نمیخوای ازدواج کنی من یه زن خوب برات سراغ دارم ؟
تهیونگ : نه اجوما ممنون من نمیخوام ازدواج کنم
( بیشتر بزارم )؟
از زبان نایون
دوستم بهم زنگ زد که بریم کلاب منم همین طور که لباس پلیسی تنم بود یه شنل روی لباسم گذاشتم و داشتم میرفتم پیش دوستم که نزدیک بود بیفتن که یه پسره منو گرفت و ابنباتام افتاد زمین مرده خیلی بد داشت نگاه میکرد
نایون : ببخشید باید برم
و رفتم پیش دوستم
از زبان تهیونگ
امدم توی کلاب که یه دختره داشت میفتاد رو گرفتم یه چیزی ازش افتاد مواد بود رفتم توی کلاب که رئیس کلاب که یکی از بد ترین دشمن های من رو دیدم که داره با خدمتکاراش بد رفتار میکنه رفتم سمتش
تهیونگ : هوی با خدمتکارت درست حرف بزن
سوهو : به تو چه
که یکی از شراب ها رو شکستم
سوهو : چی کار میکنی ؟
از زبان نایون
داشتم قدم میزدم توی کلاب که صدای دعوا آمد رفتم نزدیک شنلم از روی شونم افتاد زمین
یکی : پلیس
یکی منو هول داد جلو
نایون : لطفا بس کنید و دستبند الکیم رو برداشتم زدم به اون پسره که منو گرفت پلیس آمد منم فرار کردم رفتم از کلاب بیرون
از زبان تهیونگ
منو گرفتن و بردن ایستگاه پلیس
یکی از پلیسا : این دسبنده اسباب بازیه
منو آزاد کردن و رفتم خونه از جیمین خواستم که اون دختره رو پیدا کنن
فردا صبح
از زبان نایون
امروز از خواب بیدار شدم رفتم سر کار رفتم لباس مخصوص پوشیدم
داشتم تبلیغ میکردم
از زبان تهیونگ
امروز رفتم پیش اجوما که کیک برنجی میپزه رفتم کیک برنجی بخورم
اجوما : پسر جون تو نمیخوای ازدواج کنی من یه زن خوب برات سراغ دارم ؟
تهیونگ : نه اجوما ممنون من نمیخوام ازدواج کنم
( بیشتر بزارم )؟
۴.۴k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.