مروارید آبی

مروارید آبی²
Part¹³

#خب..(مکث) کوک بعد اینکه از کما درومد بخاطر اینکه مدت زیادی توی کما بود حافظه اشو از دست داد و تا پنج سال قبلش یادش نمیومد...
+ ببینم شوخیت که نگرفته جیمین؟
#میدونم باورش برات سخته.. ولی عموت به ما گفت توی پاریس تصادف کردی و هم بچه هم خودت از دنیا رفتی
قبل اینکه تماس بگیری عموت بهم خبر داد که برای محافظت از تو دروغ گفته و تو زنده ای حتی نگفت لوگان هم زنده اس گفت اون مرده ولی الان...
منم که فهمیدم تو و بچه با هم مردید برای ارامش کوک چیزی از خاطرات تو و کوک نگفتم بهش.. چون میدونستم به هم میریزه
لوگان با عصبانیت زیاد از جاش بلند میشه *
=که چی بشه؟ مغز خز خوردی مگه؟ نمیتونستی برای اینکه باور کنی ما زنده ایم یا مرده بیای پاریس؟ اونقدر نفهم بودی؟ یا از گند کاریات میترسیدی؟
#...(سرشو انداخت پایین)
=جواب بده چرا لال شدی (داد عصبی)
+ساکت باش (کمی بلند)
من تورو بزرگ نکردم که بخوای سر بقیه داد بکشی و دنبال مقصر باشی.... فکر نمیکنی به جای جیمین باید از یکی دیگه عصبی بشی؟
=همونقدری که اون مقصره ایشونم مقصره
+کی گفته؟ عموی من به جیمین دروغ گفته اینقدر نفهمی؟
=اون بخاطر محافظت از تو دروغ گفته و جیمین هم معلوم نیست بخاطر چی دنبال حقیقت نرفته... اون حتی ارامش شوهرت و به من و تو ترجیح داد...
رو به جیمین*
=اگه الان حسرت پدر داشتن تو دلمه مقصرش تویی نه کس دیگه
(با عصبانیت گوشیش از میز برداشت و از رستوران زد بیرون)
پنج دقیقه بعد*
ویو لانا
لوگان واقعا خیلی بد با جیمین رفتار کرد البته حقم داشت اون هنوز نه جیمین و میشناسه که اون و مقصر میدونه و نه میتونه حقیقت و باور کنه...
از طرفی هم راست میگه واقعا چرا جیمین دنبال حقیقت نرفت؟
+از طرف لوگان و خودم یه معذرت خواهی بدهکارم..
درک کن بعد از بیست سال فهمیده حقیقت چیه و این یکمی ناراحتش کرده (خواهرم یکمی؟ 😔💔)
#اشکالی نداره راستم میگه کوتاهی از من بوده
میگم میشه برای ادامه حرف ها از اینجا بریم؟
+اره حتما پاشو بریم پارکی جایی
ویو جیمین
بقیه در کامنت!

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی