دنیای عجیب12
#رزی
داشتم قدم میزدم و پیام هامو چک میکردم
که یهو خوردم به دو نفر.من افتادم ولی اونا نیوفتادن.یکم خجالت کشیدم.سرمو بلند کردم
دیدم چانیول و جیمینن دوتاشون دستاشونو دراز
کردن که کمکم کنن.نمیدونستم دست کیو بگیرم چونممکن بود اون یکی ناراحت بشه.به خاطر همین خودم بدون کمک بلند شدم.دیدم یجوری دارن به هم نگاه میکنن که میتونستن با نگاهاشون همدیگه رو بخورن.منم هول شدم.گقتم:سلام...یعنی خدافظ.تا خواستم برم دوتاشون دستمو گرفتن نزدیک بود دوباره بیوفتم ولی خودمو نگه داشتم.
#جیمین
معلوم بود هول شده.گفت:سلام...یعنی خدافظ.تا خواست بره دستشو گرفتم.چانیول هم همزمان با من دستشو گرفت.دیگه داشتم جوش میوردم.اروم بهش گفتم:ولش کن.
-نه تو ولش کن.
دوتامون همزمان ولش کردیم.تعجب کرده بود برگشت نگاهمون کرد گفت:شماها چتونه؟
من:چیزی نیست.بیا من میرسونمت.
چانیول:نه من میرسونمت.
رزی:لازم نیست!
دوتامون با هم گفتیم:چرا؟؟؟؟
به خونه بغلی اشاره کرد گفت:چون خونم اینجاست.
ضایع شده بودیم.
#رزی
میخواستن منو برسونن که گفتم لازم نیست چون خونم اینه و به خونه بغلی اشاره کردم.
احساس کردم معذب شدن.
گفتم:خب شاید دفعه بعدی.
هر دو با هم گفتن:باشه حتما!!!!!
رفتم داخل دیدم دخترا روی مبل خوابشون برده.خواستم اذیتشون کنم داد زدم:میاین بریم بیروووووووووووووون؟
از خواب پریدن😂ولی گفتن:اره میایم!!
لباسامونو عوض کردیم(عکس میزارم)رفتیم یه رستوران شام بخوریم.لیسا:من کوبیده میخوام(من:چی میگی خیر سرت توی کره ای😐لیسا:خب حوس کردم.من:باش حوس کردی ولی اونجا کره اس اینا کوبیده ندارن که.لیسا:باشه.)
لیسا:شوخی کردم سیب زمینی سرخ کرده.
رزی:منم کیمچی.
جیسو:من زیاد گرسنه نیستم.تتئو کبوکی میخورم.
جنی: منم که جاجانگمیون.
رزی همه رو به گارسون گفت.
#جیمین
رسیدم خونه گرسنم بود.به بچه ها گفتم میاین بریم رستوران؟ گفتن باشه.اماده شدیم رفتیم.نشستیم و سفارشامونو دادیم.داشتم یه نگاهی به رستوران مینداختم که دیدم دخترا روی یه میز نشستن ولی با ما فاصله داشتن و ما رو ندیدن.خواستم برم پول غذا رو بدم و به کسی که پول میگرفت گفتم:اون میز رو هم بزنید به حساب من.
-چشم!
ادامه در پارت بعدی🤡🤡
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
داشتم قدم میزدم و پیام هامو چک میکردم
که یهو خوردم به دو نفر.من افتادم ولی اونا نیوفتادن.یکم خجالت کشیدم.سرمو بلند کردم
دیدم چانیول و جیمینن دوتاشون دستاشونو دراز
کردن که کمکم کنن.نمیدونستم دست کیو بگیرم چونممکن بود اون یکی ناراحت بشه.به خاطر همین خودم بدون کمک بلند شدم.دیدم یجوری دارن به هم نگاه میکنن که میتونستن با نگاهاشون همدیگه رو بخورن.منم هول شدم.گقتم:سلام...یعنی خدافظ.تا خواستم برم دوتاشون دستمو گرفتن نزدیک بود دوباره بیوفتم ولی خودمو نگه داشتم.
#جیمین
معلوم بود هول شده.گفت:سلام...یعنی خدافظ.تا خواست بره دستشو گرفتم.چانیول هم همزمان با من دستشو گرفت.دیگه داشتم جوش میوردم.اروم بهش گفتم:ولش کن.
-نه تو ولش کن.
دوتامون همزمان ولش کردیم.تعجب کرده بود برگشت نگاهمون کرد گفت:شماها چتونه؟
من:چیزی نیست.بیا من میرسونمت.
چانیول:نه من میرسونمت.
رزی:لازم نیست!
دوتامون با هم گفتیم:چرا؟؟؟؟
به خونه بغلی اشاره کرد گفت:چون خونم اینجاست.
ضایع شده بودیم.
#رزی
میخواستن منو برسونن که گفتم لازم نیست چون خونم اینه و به خونه بغلی اشاره کردم.
احساس کردم معذب شدن.
گفتم:خب شاید دفعه بعدی.
هر دو با هم گفتن:باشه حتما!!!!!
رفتم داخل دیدم دخترا روی مبل خوابشون برده.خواستم اذیتشون کنم داد زدم:میاین بریم بیروووووووووووووون؟
از خواب پریدن😂ولی گفتن:اره میایم!!
لباسامونو عوض کردیم(عکس میزارم)رفتیم یه رستوران شام بخوریم.لیسا:من کوبیده میخوام(من:چی میگی خیر سرت توی کره ای😐لیسا:خب حوس کردم.من:باش حوس کردی ولی اونجا کره اس اینا کوبیده ندارن که.لیسا:باشه.)
لیسا:شوخی کردم سیب زمینی سرخ کرده.
رزی:منم کیمچی.
جیسو:من زیاد گرسنه نیستم.تتئو کبوکی میخورم.
جنی: منم که جاجانگمیون.
رزی همه رو به گارسون گفت.
#جیمین
رسیدم خونه گرسنم بود.به بچه ها گفتم میاین بریم رستوران؟ گفتن باشه.اماده شدیم رفتیم.نشستیم و سفارشامونو دادیم.داشتم یه نگاهی به رستوران مینداختم که دیدم دخترا روی یه میز نشستن ولی با ما فاصله داشتن و ما رو ندیدن.خواستم برم پول غذا رو بدم و به کسی که پول میگرفت گفتم:اون میز رو هم بزنید به حساب من.
-چشم!
ادامه در پارت بعدی🤡🤡
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۵.۶k
۱۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.