پارت ۲۸
پارت ۲۸
#دیانا
رفتیم رضا و ارسلان بزنیم
(خونه ممد ویلایی هست)
که دیدم ارسلان و رضا افتادن تو آب یهو پای عسل سور خورد افتا ت آب ک یکی دستم گرفت پرت کرد ت آب
عمق آب زیاد بود ک داشتم خفه میشورم ارسلان من بقل کرد بعد منو ت بقلش بلند کرد از آب امدم بیرون هنوز ت بقل ارسلان بودم
نیکا و پانیذ و ممد سری حوله برامون آوردن
ا. بچه ها آب سرد بوده دیانا حتما سردش شده خودم میارمش برید چایی داغ درست کنید
ارسلان منو بقل کرد برد تا اتاقم
ا. من میرم بیرون لباساتو عوض کن
لباسام عوض کردم یهو ارسلان امد
)لباس تنشه)
با چایی خوردم
همونجا خوابیدم
#دیانا
رفتیم رضا و ارسلان بزنیم
(خونه ممد ویلایی هست)
که دیدم ارسلان و رضا افتادن تو آب یهو پای عسل سور خورد افتا ت آب ک یکی دستم گرفت پرت کرد ت آب
عمق آب زیاد بود ک داشتم خفه میشورم ارسلان من بقل کرد بعد منو ت بقلش بلند کرد از آب امدم بیرون هنوز ت بقل ارسلان بودم
نیکا و پانیذ و ممد سری حوله برامون آوردن
ا. بچه ها آب سرد بوده دیانا حتما سردش شده خودم میارمش برید چایی داغ درست کنید
ارسلان منو بقل کرد برد تا اتاقم
ا. من میرم بیرون لباساتو عوض کن
لباسام عوض کردم یهو ارسلان امد
)لباس تنشه)
با چایی خوردم
همونجا خوابیدم
۹.۶k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.