♡pt: ³ ♡I never loved you
ا/ت: بله رئیس
رئیس: اینجا وایسادی برو پیش دخترا ببینم
ا/ت: اخه اونا میخان انتخاب بشن ولی من نه
رئیس: هرچی برو اونجا وایسا
ا/ت: چشم
قدم قدم زنان رفتم سمت بچها
ایلا: او امدی
آلیس: هعی تو چند سالته
ا/ت: من ۱۷ سالمه
آلیس: چی راست میگی
ا/ت: اره
آلیس: خوب تو بار چیکار میکنی
ا/ت: من کار خاستی انجام نمیدم فقط اینجا یه خدمتکارم
آلیس: خوب خوبه فک کردم چیز باشی
ا/ت: نه نیستم
سریع با قدم های تند دستگیره بار رو روبه خودم کشیدم و بازش کردم و پشت سرم بستم در رو بدو بدو خودم رو رسوندم به یه مغازه غذا خوری و دستگیره در رو کشیدم روبه تو و در باز شد
صاحب مغازه: بله دخترم چیزی میخاستی
ا/ت: اممم من یدونه با یه رامن میخاستم
صاحب مغازه: باشه دخترم بیا بشین تا آماده بشه
ا/ت: باشه خیلی ممنونم
صندلی پیشم بود برای همین خم شدم و نشستم
(از زبان لوکارد)
خیلی خسته بودم زیاد مسافر بردم بهتره برم مغازه عموم یه رامن سفارش بدم
سویچ رو از توی جا کلیدی در اوردم و گذاشتم توی جیبم و دستگیره رو روبه خودم کشیدم و در رو حُل دادم رو به جلو تا باز شه بلند شدم و در ماشین رو بستم سویچ رو از توی جیبم در اوردم و روی دکمه قفل لمس کردم تا قفل شه و بعد قدم قدم زنان رفتم اون دست خیابون دستگیره در رو روبه جلو حرکت دادم و در باز شد رفتم تو گفتم
لوکارد: عمو ترو خدا بهم یه رامن بده دارم از گشنگی تلف میشم
ا/ت: لوکارد
لودکارد: عه ا/ت اینجا چیکار میکنی
ا/ت: هیچی میخام غذا بخورم
صاحب مغازه: هعی بیا ببرش لوکارد اینم مال اون خانمه بهش بده
لوکارد: باش عمو امدم
قدم هامو تند کردمو رفتم از دستش گرفتمش و اروم با دوتا کاسه تو دستم امدم سمت ا/ت خم شدم و گذاشتمش روی میزش خودم هم خم شدم و نشستم رو صندلی رو به رو ا/ت
ا/ت: ممنونم
لوکارد: هعی مگه میزارن بیایی بیرون
ا/ت: هعی قراره یه اتفاق بد برام بیوفته
لوکارد: چرا چی شده
ا/ت: خوب قراره جئون جونگ کوک بیاد بار ما زن ببره
لوکارد: جئون منظورت پسرشه
ا/ت: ارع پسرش
لوکارد: اون خیلی خطرناکه
ا/ت: نمیدونم اونش رو ولی من هم باید شرکت کنم
لوکارد: چی روانی شدی مگه ک*خولی
ا/ت: خودم نمیخوام رئیس میگه
ا/ت: البته که منو انتخاب نمیکنه
لوکارد: ا/ت تو خیلی خوشگلی اندامتم خوبه چی میخاددد پس
ا/ت: زیاد روی نمیکنی؟
لوکارد: یه فکری دارم
ا/ت: چیه؟
لوکارد: من بگم دوست پسرتم چی میشه
ا/ت:(سرخ شدن) دوست پسرم؟ نه ولش کن میرم میگم من اصتفا میدم
لوکارد: فکر خیلی خوبیه
ا/ت: یاااا غذامون داره سرد میشه
لوکارد: او اره
عاشق چوبیم رو گرفتم دستم و نودل ها رو از توی رامن با یه تیکه گوشت اوردم بالا و شروع کردم خوردن
لوکارد: هعی چطوره
ا/ت: عالیه خوش بحالت که یه عمو به این خوبی داری
لوکارد: اون بهترینه خوب ا/ت من کار دارم باید برم ولی گوش کن به هر راهی که میری فکر کن باشه
ا/ت: چشم لوکارد خان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇like²⁰♥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇comment²⁰💌🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇following👥⁴🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
رئیس: اینجا وایسادی برو پیش دخترا ببینم
ا/ت: اخه اونا میخان انتخاب بشن ولی من نه
رئیس: هرچی برو اونجا وایسا
ا/ت: چشم
قدم قدم زنان رفتم سمت بچها
ایلا: او امدی
آلیس: هعی تو چند سالته
ا/ت: من ۱۷ سالمه
آلیس: چی راست میگی
ا/ت: اره
آلیس: خوب تو بار چیکار میکنی
ا/ت: من کار خاستی انجام نمیدم فقط اینجا یه خدمتکارم
آلیس: خوب خوبه فک کردم چیز باشی
ا/ت: نه نیستم
سریع با قدم های تند دستگیره بار رو روبه خودم کشیدم و بازش کردم و پشت سرم بستم در رو بدو بدو خودم رو رسوندم به یه مغازه غذا خوری و دستگیره در رو کشیدم روبه تو و در باز شد
صاحب مغازه: بله دخترم چیزی میخاستی
ا/ت: اممم من یدونه با یه رامن میخاستم
صاحب مغازه: باشه دخترم بیا بشین تا آماده بشه
ا/ت: باشه خیلی ممنونم
صندلی پیشم بود برای همین خم شدم و نشستم
(از زبان لوکارد)
خیلی خسته بودم زیاد مسافر بردم بهتره برم مغازه عموم یه رامن سفارش بدم
سویچ رو از توی جا کلیدی در اوردم و گذاشتم توی جیبم و دستگیره رو روبه خودم کشیدم و در رو حُل دادم رو به جلو تا باز شه بلند شدم و در ماشین رو بستم سویچ رو از توی جیبم در اوردم و روی دکمه قفل لمس کردم تا قفل شه و بعد قدم قدم زنان رفتم اون دست خیابون دستگیره در رو روبه جلو حرکت دادم و در باز شد رفتم تو گفتم
لوکارد: عمو ترو خدا بهم یه رامن بده دارم از گشنگی تلف میشم
ا/ت: لوکارد
لودکارد: عه ا/ت اینجا چیکار میکنی
ا/ت: هیچی میخام غذا بخورم
صاحب مغازه: هعی بیا ببرش لوکارد اینم مال اون خانمه بهش بده
لوکارد: باش عمو امدم
قدم هامو تند کردمو رفتم از دستش گرفتمش و اروم با دوتا کاسه تو دستم امدم سمت ا/ت خم شدم و گذاشتمش روی میزش خودم هم خم شدم و نشستم رو صندلی رو به رو ا/ت
ا/ت: ممنونم
لوکارد: هعی مگه میزارن بیایی بیرون
ا/ت: هعی قراره یه اتفاق بد برام بیوفته
لوکارد: چرا چی شده
ا/ت: خوب قراره جئون جونگ کوک بیاد بار ما زن ببره
لوکارد: جئون منظورت پسرشه
ا/ت: ارع پسرش
لوکارد: اون خیلی خطرناکه
ا/ت: نمیدونم اونش رو ولی من هم باید شرکت کنم
لوکارد: چی روانی شدی مگه ک*خولی
ا/ت: خودم نمیخوام رئیس میگه
ا/ت: البته که منو انتخاب نمیکنه
لوکارد: ا/ت تو خیلی خوشگلی اندامتم خوبه چی میخاددد پس
ا/ت: زیاد روی نمیکنی؟
لوکارد: یه فکری دارم
ا/ت: چیه؟
لوکارد: من بگم دوست پسرتم چی میشه
ا/ت:(سرخ شدن) دوست پسرم؟ نه ولش کن میرم میگم من اصتفا میدم
لوکارد: فکر خیلی خوبیه
ا/ت: یاااا غذامون داره سرد میشه
لوکارد: او اره
عاشق چوبیم رو گرفتم دستم و نودل ها رو از توی رامن با یه تیکه گوشت اوردم بالا و شروع کردم خوردن
لوکارد: هعی چطوره
ا/ت: عالیه خوش بحالت که یه عمو به این خوبی داری
لوکارد: اون بهترینه خوب ا/ت من کار دارم باید برم ولی گوش کن به هر راهی که میری فکر کن باشه
ا/ت: چشم لوکارد خان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇like²⁰♥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇comment²⁰💌🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇following👥⁴🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
۱۱۱.۷k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.