سناریو
وقتی ازشون لب میگیری
چان: خوشحال میشه و ذوق میکنه
لینو: کافیه بهت بگم که با اون بوسه کلی باهات لاس زد؟ 😔
چانگبین: تعجبی کرد بعدش که فهمید چیشده کلی خودشو برات لوس و کیوت کرد✨
هیونجین: دور لبشو یه لیسی زد و با لحن شیطونی...
_بیب خیلی طعمش خوب بود
فلیکس: با صدای دیپش تو گوشت جوری که لباش به گوشت برخورد میکرد لب زد..
_یکم زیادی شیطون نشدی؟
هان_با اون بوسه کلی ذوق کرد و لبخند همستر هم که زد برای کیوتیش ضعف رفتی
سونگمین: ات نمیتونی با یه بوسه خرم کنی که برات اون سگ رو بخرم حتی فکرشم نکن
ات:....
جونگین: خجالتی کشید و چشماش رو به چشمای رنگیت دوخت و همون جمله همیشگی رو با عشق به زبون اورد...
_من همیشه دوست دارم ولی چطوری میتونی هرلحضه اینقدر خوشحالم کنی
فرزندای عزیزم بنده شیفت صبح مدرسه هستم هرگاه از مدرسه برگشتم تا جایی که تونستم درخواستی هارو میزارم💔😔😅✨
چان: خوشحال میشه و ذوق میکنه
لینو: کافیه بهت بگم که با اون بوسه کلی باهات لاس زد؟ 😔
چانگبین: تعجبی کرد بعدش که فهمید چیشده کلی خودشو برات لوس و کیوت کرد✨
هیونجین: دور لبشو یه لیسی زد و با لحن شیطونی...
_بیب خیلی طعمش خوب بود
فلیکس: با صدای دیپش تو گوشت جوری که لباش به گوشت برخورد میکرد لب زد..
_یکم زیادی شیطون نشدی؟
هان_با اون بوسه کلی ذوق کرد و لبخند همستر هم که زد برای کیوتیش ضعف رفتی
سونگمین: ات نمیتونی با یه بوسه خرم کنی که برات اون سگ رو بخرم حتی فکرشم نکن
ات:....
جونگین: خجالتی کشید و چشماش رو به چشمای رنگیت دوخت و همون جمله همیشگی رو با عشق به زبون اورد...
_من همیشه دوست دارم ولی چطوری میتونی هرلحضه اینقدر خوشحالم کنی
فرزندای عزیزم بنده شیفت صبح مدرسه هستم هرگاه از مدرسه برگشتم تا جایی که تونستم درخواستی هارو میزارم💔😔😅✨
۲۳۲
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.