pt 10
خوابید کنارم ملافه رو کشید رو خودم و خودش درد داشتم به پهلو خوابیده بود رفتم سمتش دستاشو دور کمرم حلقه کرد و چسبوندم به خودش دوتا دستامو رو صورتش گذاشتم کوک:الان میفهمم چقدر بی رحم بود که تو رو آوردم اینجا کاش دستم میشکست نمیزاشتم اون یونگی عوضی شکنجت کنه کاش خفه میشدمو قبول نمیکردم که تو رو بیارم اینجا الان میفهمم چقدر عاشقتم بیشتر از هر روز دیگه ای بهت احتیاج دارم من:منم بهت احتیاج دارم ولی تو واقعا بی رحمی چطور تونستی تنهام بزاری چجوری فکر نکردی دلم برات تنگ شده کوک:منم دلم برات تنگ شده بود من:نه نشده بود اگه نشده بود نمیرفتی من به پولت نیازی ندارم جونگ کوک خودتو میخوام کوک:بهت قول میدم اگه بار دیگه همچین کاری کردم اولین کاری که انجام میدم اینکه خودمو دار میزنم باور کن من:یعنی کنارم میمونی کوک:معلومه که میمونم همه زندگیه منی چجور ولت کنم دوباره بغلم کرد محکم لبامو بوسید و بعد از هم جدا شدیمو خوابیدیم
۳۸.۴k
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.