بگذارتا بمیرم دراین شب الهی
بگذارتا بمیرم دراین شب الهی
ورنه دوباره آرم رو روی روسیاهی
چون روکنم به توبه،سازم نوا و ندبه
چندان که بازگردم گیرم ره تباهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان
بدتر بود ز ابلیس این نفس گاه گاهی
ای کاش تا توانم برعهدخویش بمانم
شرمنده ام زمهدی وز درگهت الهی
تا درکف ت اسیرم، قرآن به سربگیرم
تاچون بگذرم ز قرآن افتم زکوره راهی
بااینکه بدسرشتم با توست سرنوشتم
دانم که در برویم وامیکنی به آهی
ای نازنین نگارم تغییرده قضارا
گرتو نمی پسندی تقدیرکن نگاهی
امشب به عشق حیدر مارا ببخش یکسر
جان حسین و زینب ما را بده پناهی
ورنه دوباره آرم رو روی روسیاهی
چون روکنم به توبه،سازم نوا و ندبه
چندان که بازگردم گیرم ره تباهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان
بدتر بود ز ابلیس این نفس گاه گاهی
ای کاش تا توانم برعهدخویش بمانم
شرمنده ام زمهدی وز درگهت الهی
تا درکف ت اسیرم، قرآن به سربگیرم
تاچون بگذرم ز قرآن افتم زکوره راهی
بااینکه بدسرشتم با توست سرنوشتم
دانم که در برویم وامیکنی به آهی
ای نازنین نگارم تغییرده قضارا
گرتو نمی پسندی تقدیرکن نگاهی
امشب به عشق حیدر مارا ببخش یکسر
جان حسین و زینب ما را بده پناهی
۶۶۴
۲۹ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.