فیک «مافیای پنهان» part 30
ات : بس کنین خستم کردین تا کی میخواید دعوا کنید ؟
ته : عزیزم بیا بریم خونه
کوک : ات اشتباه بزرگی کردی که اینو انتخاب کردی حالاعم باهاش برو خودت پشیمون میشی
ات : عزیزم پاشو بابد بریم بیمارستان
پرش زمانی به ۳ ساعت بعد
پرستار : عملش موفقیت امیز بود تا چند ساعت دیگه میتونه مرخص شه
ات : خیلی ممنونم میتونم ببینمش
پرستار : بله حتما بفرمایید
ات : تهیونگ حالت خوبه درد داری ؟
ته : خوبم نگران نباش و ازت معذرت میخوام که همه چیو از اول بهت نگفتم من یه ترسوام که میترسیدم از دستت بدم
ات : درکت میکنم گفتنش حتما برات راحت نبوده هروقت خواستی میتونی بهم بگی من سرزنشت نمیکنم
ته : به نظرم بهتره که ازین دیر تر نشه میخوام همه چیو برات توضیح بدم ولی لطفا شوکه نشو
ات : اوهوم باشه
ته : ببین من مافیا اسلحه و مواد مخدرم که یه بارم بخاطر پدرم مجبور شدم معامله ی برده انجام بدم
ات : چی برده ؟
💀اینم پارت بعدیش
ته : عزیزم بیا بریم خونه
کوک : ات اشتباه بزرگی کردی که اینو انتخاب کردی حالاعم باهاش برو خودت پشیمون میشی
ات : عزیزم پاشو بابد بریم بیمارستان
پرش زمانی به ۳ ساعت بعد
پرستار : عملش موفقیت امیز بود تا چند ساعت دیگه میتونه مرخص شه
ات : خیلی ممنونم میتونم ببینمش
پرستار : بله حتما بفرمایید
ات : تهیونگ حالت خوبه درد داری ؟
ته : خوبم نگران نباش و ازت معذرت میخوام که همه چیو از اول بهت نگفتم من یه ترسوام که میترسیدم از دستت بدم
ات : درکت میکنم گفتنش حتما برات راحت نبوده هروقت خواستی میتونی بهم بگی من سرزنشت نمیکنم
ته : به نظرم بهتره که ازین دیر تر نشه میخوام همه چیو برات توضیح بدم ولی لطفا شوکه نشو
ات : اوهوم باشه
ته : ببین من مافیا اسلحه و مواد مخدرم که یه بارم بخاطر پدرم مجبور شدم معامله ی برده انجام بدم
ات : چی برده ؟
💀اینم پارت بعدیش
۲۰.۲k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.