پارت ۲ عضو هشتم
یونگی:یونا قراره لایو بزاریم ،آماده شو
یونا:باشه ۱۰ دقیقه ای اومدم
آماده شدم و لباسم رو پوشیدم (اسلاید دوم )
و رفتم پایین
که دیدم همه اماده هستن
رفتیم از خونه بیرون و تو ون نشستیم (بچه ها لایو قراره تو یکی از اتاق های کمپانی باشه)
بعد از مدتی رسیدیم کمپانی و رفتیم تویه اتاق
و لایو رو شروع کردیم
بعد از چند دقیقه
کامنت:یونگی مری می
همه ی اعضا زدن زیر خنده و از خنده ج..ر خوردن
گوشی رو برداشتم که کامنت ها رو بخونم که بیشتر کامنت ها من رو به مرگ تهدید کرده بودن
نامجون و جیمین و شوگا که کنارم نشسته بودن وقتی کامنت هارو دیدن صورتشون از لبخند به یه صورت ناراحت و عصبی تبدیل شد
گوشی رو بستم و گذاشتم رو یه میز
.
.
.
.
.
.خماری
بوس
یونا:باشه ۱۰ دقیقه ای اومدم
آماده شدم و لباسم رو پوشیدم (اسلاید دوم )
و رفتم پایین
که دیدم همه اماده هستن
رفتیم از خونه بیرون و تو ون نشستیم (بچه ها لایو قراره تو یکی از اتاق های کمپانی باشه)
بعد از مدتی رسیدیم کمپانی و رفتیم تویه اتاق
و لایو رو شروع کردیم
بعد از چند دقیقه
کامنت:یونگی مری می
همه ی اعضا زدن زیر خنده و از خنده ج..ر خوردن
گوشی رو برداشتم که کامنت ها رو بخونم که بیشتر کامنت ها من رو به مرگ تهدید کرده بودن
نامجون و جیمین و شوگا که کنارم نشسته بودن وقتی کامنت هارو دیدن صورتشون از لبخند به یه صورت ناراحت و عصبی تبدیل شد
گوشی رو بستم و گذاشتم رو یه میز
.
.
.
.
.
.خماری
بوس
۳۲۵
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.