اگر می توانستم تو را ببينم و قلبم به تپش نيفتد يا از دوری
اگر میتوانستم تو را ببينم و قلبم به تپش نيفتد يا از دوری و فراقت درد نكشم، ديگری نيازی نبود تا از تو پوزش بخواهم كه اين گونه تجديد پيمان میكنم و می گويم كه تو را بيش از سلامتی و خوشبختی در اين دنيا و پس از آن دوست دارم.
هر كاري كه میكنی بر افسون و زيبايیات در چشم من میافزايد و گرچه هفت سال ملال آور در آرزوي وصل تو سختی كشيده ام و نااميدانه در آتش حسد و حسرت سوخته ام، اما هر دقيقه كه تو را میبينم باز هم مهر و افسون تازه ای در تو میيابم.
بنگر كه چقدر دوستت دارم و به خاطر تو چگونه حاضرم كه دست به هر كار خطيری بزنم يا از هر موهبت چشم بپوشم.
اگر از آن من نباشی سيه روز میشوم. تنها دانستن اينكه كی زمان خوشبختی من فرا میرسد مي تواند سال های آتی عمر مرا قابل تحمل سازد. يكی دو كلام آرام بخش به من بگو. در غير اين صورت ديگر هرگز به من نگاه نكن زيرا نمي توانم امتناع سرد تو را در پی نگاه گرمت تحمل كنم.
در اين لحظه دلم برايت پر می زند و اگر نتوانم به تو برسم آرزو مي كنم تا وقتی كه ديگر هرگز نتوانم شكايتی بكنم همچنان مشتاق و پردرد بمانم.
نامه "توماس آتوی" شاعر انگلیسی به "باری"
هر كاري كه میكنی بر افسون و زيبايیات در چشم من میافزايد و گرچه هفت سال ملال آور در آرزوي وصل تو سختی كشيده ام و نااميدانه در آتش حسد و حسرت سوخته ام، اما هر دقيقه كه تو را میبينم باز هم مهر و افسون تازه ای در تو میيابم.
بنگر كه چقدر دوستت دارم و به خاطر تو چگونه حاضرم كه دست به هر كار خطيری بزنم يا از هر موهبت چشم بپوشم.
اگر از آن من نباشی سيه روز میشوم. تنها دانستن اينكه كی زمان خوشبختی من فرا میرسد مي تواند سال های آتی عمر مرا قابل تحمل سازد. يكی دو كلام آرام بخش به من بگو. در غير اين صورت ديگر هرگز به من نگاه نكن زيرا نمي توانم امتناع سرد تو را در پی نگاه گرمت تحمل كنم.
در اين لحظه دلم برايت پر می زند و اگر نتوانم به تو برسم آرزو مي كنم تا وقتی كه ديگر هرگز نتوانم شكايتی بكنم همچنان مشتاق و پردرد بمانم.
نامه "توماس آتوی" شاعر انگلیسی به "باری"
۸.۷k
۱۹ دی ۱۴۰۰