𝙿𝙰𝚁𝚃 ²⁹
ᴇsᴛᴇᴘ ғᴀᴛʜᴇʀ 🤍🦋
مثل یه گربه کوچولو خودشو تو بغل ا/ت جا کرد و با صدای آروم میگفت دوست دارم...
با بوسه های ریزی که روی قسمت لخت گردن ا/ت میزاشت باعث لرزش های ریز بدن دختر میشد...
جیمین: بیب ، چرا میلرزی؟
ا/ت: شاید بخاطر تو عه
جیمین: من؟
ا/ت: آره....تو ، فکنمیکنی داری زیاده روی میکنی؟
با حرف ا/ت سریع خودشو عقب کشید و با چشمای نگران زل زد به ا/ت...
جیمین: اوه...من ، معذرت میخوام ...بیا فقط همو بغل کنیم و بخوابیم
ا/ت: .....باشه
جیمین: چاگیام از دست من ناراحته؟
ا/ت: نچ
جیمین: میتونی برای اینکه بهم ثابت کنی که ازم ناراحت نیستی بوسم کنی؟
ا/ت: بوست کنم
جیمین: اوهوم
ا/ت صورتشو آورد جلو و روی لپ جیمینو بوس کرد
ا/ت: حالا بگیر بخواب
جیمین: اممم باش
بعد از پایان جملش سطحی روی لبای ا/ت بوسه ای گذاشت و بعد خوابید
ا/ت: (خنده اروم)
◆◇◇◇◇◇◆
فردا صبح...
ا/ت ویو: با صدای زنگ موبایلم از خواب بیدار شدم ، با دیدن اسم سوهو باز اون حس کوفتی اومد سراغم...
بالاخره جواب دادم و...
سوهو: صبح بخیر زیبا
ا/ت: سلام
سوهو: خواب بودی
ا/ت: اوهوم
سوهو: عه ببخشید
ا/ت: اشکال نداره ، حالا کاری داشتی این وقت صب زنگ زدی
سوهو: عزیزم الان ساعت ۱۲ ظهره
ا/ت: خب حالا بوگو
سوهو: جونگ وو امشب پارتی راه انداخته مارم دعوت کرده میای بریم؟
ا/ت: اممم پارتی خب آره میام
جیمین که هنوز چشماش بسته بود با صدای خواب الود گفت..
جیمین: نمیشه بری
ا/ت: یه لحظه گوشی
سوهو: باش
ا/ت: چرا اونوقت؟
جیمین: چون من میگم
ا/ت: آها...بعد اونوقت تو چیکارمی
جیمین: دوست پسرتم ، غیر از اینه؟
ا/ت: الو سوهو
سوهو: جانم
ا/ت: ساعت چند میای دنبالم؟
سوهو: اممم ، ۸ شب
ا/ت: اوکی
"پایان مکالمه"
جیمین: ا/ت بهتره همین الان بهش زنگ بزنی و بگی که نمیری
ا/ت: یه مهمونی سادس ، همین
جیمین: مطمئنی یه مهمونی سادس؟ مهمونی ساده ای که تازه ۸ شب شروع میشه
•ادامه دارد•
▪︎پدرخوانده▪︎
مثل یه گربه کوچولو خودشو تو بغل ا/ت جا کرد و با صدای آروم میگفت دوست دارم...
با بوسه های ریزی که روی قسمت لخت گردن ا/ت میزاشت باعث لرزش های ریز بدن دختر میشد...
جیمین: بیب ، چرا میلرزی؟
ا/ت: شاید بخاطر تو عه
جیمین: من؟
ا/ت: آره....تو ، فکنمیکنی داری زیاده روی میکنی؟
با حرف ا/ت سریع خودشو عقب کشید و با چشمای نگران زل زد به ا/ت...
جیمین: اوه...من ، معذرت میخوام ...بیا فقط همو بغل کنیم و بخوابیم
ا/ت: .....باشه
جیمین: چاگیام از دست من ناراحته؟
ا/ت: نچ
جیمین: میتونی برای اینکه بهم ثابت کنی که ازم ناراحت نیستی بوسم کنی؟
ا/ت: بوست کنم
جیمین: اوهوم
ا/ت صورتشو آورد جلو و روی لپ جیمینو بوس کرد
ا/ت: حالا بگیر بخواب
جیمین: اممم باش
بعد از پایان جملش سطحی روی لبای ا/ت بوسه ای گذاشت و بعد خوابید
ا/ت: (خنده اروم)
◆◇◇◇◇◇◆
فردا صبح...
ا/ت ویو: با صدای زنگ موبایلم از خواب بیدار شدم ، با دیدن اسم سوهو باز اون حس کوفتی اومد سراغم...
بالاخره جواب دادم و...
سوهو: صبح بخیر زیبا
ا/ت: سلام
سوهو: خواب بودی
ا/ت: اوهوم
سوهو: عه ببخشید
ا/ت: اشکال نداره ، حالا کاری داشتی این وقت صب زنگ زدی
سوهو: عزیزم الان ساعت ۱۲ ظهره
ا/ت: خب حالا بوگو
سوهو: جونگ وو امشب پارتی راه انداخته مارم دعوت کرده میای بریم؟
ا/ت: اممم پارتی خب آره میام
جیمین که هنوز چشماش بسته بود با صدای خواب الود گفت..
جیمین: نمیشه بری
ا/ت: یه لحظه گوشی
سوهو: باش
ا/ت: چرا اونوقت؟
جیمین: چون من میگم
ا/ت: آها...بعد اونوقت تو چیکارمی
جیمین: دوست پسرتم ، غیر از اینه؟
ا/ت: الو سوهو
سوهو: جانم
ا/ت: ساعت چند میای دنبالم؟
سوهو: اممم ، ۸ شب
ا/ت: اوکی
"پایان مکالمه"
جیمین: ا/ت بهتره همین الان بهش زنگ بزنی و بگی که نمیری
ا/ت: یه مهمونی سادس ، همین
جیمین: مطمئنی یه مهمونی سادس؟ مهمونی ساده ای که تازه ۸ شب شروع میشه
•ادامه دارد•
▪︎پدرخوانده▪︎
۳۰.۸k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.