مافیاگرل وحشی🖤
مافیاگرل وحشی🖤
کوک: نمیدونم ساعت چند ولی حس کردم چیزی دارع تکون مبخوره انقدر خسته بودم ک ی تکون خوردم و دوباره خوابیدم اینبار با صدای ی اهنگ چشمام رو باز کردم از پنجره پشت ب بیرون نگاه کردم ا/ت بود داشت تمرین میکرد نمیدونم چی بود تمرینش و مال کدوم رشته بود ولی معلومه توش مهارت زیادی داره
ا/ت: صبح از خواب بیدار شدم دیدم دست جئون توی لباسمه و بهم از پشت چسبیده بدنش داغ بود کس کردم تب داره گرمای زیادی به گردنم برخورد میکرد باعث میشد از خودم بدم میاد از این حس از این حال متنفرم از همه مردا بدم میاد ک تکون خوردم ک دستش رو برداشت منم با هزارتا مکافات از ماشین پیاده شدم دنبال دستشویی بودم بالاخره یه پایگاه بود ک زدیم ترکوندیم یه دستشویی باید داشته باشه دیه رفتم سمت داخلش بالاخره پیدا کردم میدونستم حساسم ولی چاره نبود رفتم اومد دست و صورتم رو شستم داشتم توش رو میگشتم نصفش داغون بود و نصفش سالم باز خوب شد دستشوییش سالم بود و گرنه الان اون دنیا بودم از شدت داشتم میگشتم ک به ی مکانی برخورد کردم آجر ها وسایل دیگه ک جلوی راهم بود رو برداشتم رفتم توش ی تخته دیدم ترکیده بود ولی خی میشد فهمید چه خبره تیکه هاش رو پیدا کردم گذاشتم پیش هم تهش به نازنین ختم شد چیییییی؟؟نازنین چرااا؟؟؟ گوشیم رو در اوردم از روش عکس گرفتم ولیچرا این کیه بازمگشتم ک ی سری عکس پیدا کردم از نازنین ک درحال کار کردن بود هوووف چه خبره اینجا بالاخره ی عکس پیدا کردم و یه سری عکس های ادیت شده از نازنین با ی پسره توی خونه ما معلوم بود ادیته چون خیر سرم مافیام این عکس ها واقعا مثبت هیجده بودن ولی کی اینارو درست کرده تچی سطل آشغال عکس های اصلی رو پیدا کردم این این یه دفعه افتادم این که مگی هست شت یعنی این با جک رابطه داشته چون از تتو پشت گردنش معلومه چیسه خیلی ضایعه بود ولی چرا میخواد نازنین رو خراب کنه همه اون عکس هارو باهم برداشتم رفتم سمت ماشین گذاشتم لای اون سوییشرتی ک باهاش اومدم اینجا شروع کردم ورزش کردم چون باید عقدم رو سر یکی خالی میکردمبرای همین از مردا بدم میاد زنا رو خراب میکنن هرزه جلوه میدم اسباب بازی خودشون میکنن انقدر عصبی بودم ک بی اراده وقتی جئون رو دیدم چاقو رو سمتش پرتاب کردم ک جاخالی داد
دستشویی توی پایگاه هست برو بیا راه بی افتیم بریم خونه کار دارم دیشبم بخاطره تو الاف شدم
کوک: انقدر بد جوابم رو داد رید بهم انگار نه انگار دیشب کمکش کردم رفتموبرگشتم جلوی ماشین نشسته بود منم رفتم پشت فرمون راه افتادیم سمت خونش ولی توراه گشنم شد رفتم کنار ی مغازه ایستادم دخترا معمولا عاشق شکلاتم برای همین شکلات گرفتم و شیر موز و یه سری وسیله دیگه بردم توی ماشین
پارت دوازده🖤👸🏻
کوک: نمیدونم ساعت چند ولی حس کردم چیزی دارع تکون مبخوره انقدر خسته بودم ک ی تکون خوردم و دوباره خوابیدم اینبار با صدای ی اهنگ چشمام رو باز کردم از پنجره پشت ب بیرون نگاه کردم ا/ت بود داشت تمرین میکرد نمیدونم چی بود تمرینش و مال کدوم رشته بود ولی معلومه توش مهارت زیادی داره
ا/ت: صبح از خواب بیدار شدم دیدم دست جئون توی لباسمه و بهم از پشت چسبیده بدنش داغ بود کس کردم تب داره گرمای زیادی به گردنم برخورد میکرد باعث میشد از خودم بدم میاد از این حس از این حال متنفرم از همه مردا بدم میاد ک تکون خوردم ک دستش رو برداشت منم با هزارتا مکافات از ماشین پیاده شدم دنبال دستشویی بودم بالاخره یه پایگاه بود ک زدیم ترکوندیم یه دستشویی باید داشته باشه دیه رفتم سمت داخلش بالاخره پیدا کردم میدونستم حساسم ولی چاره نبود رفتم اومد دست و صورتم رو شستم داشتم توش رو میگشتم نصفش داغون بود و نصفش سالم باز خوب شد دستشوییش سالم بود و گرنه الان اون دنیا بودم از شدت داشتم میگشتم ک به ی مکانی برخورد کردم آجر ها وسایل دیگه ک جلوی راهم بود رو برداشتم رفتم توش ی تخته دیدم ترکیده بود ولی خی میشد فهمید چه خبره تیکه هاش رو پیدا کردم گذاشتم پیش هم تهش به نازنین ختم شد چیییییی؟؟نازنین چرااا؟؟؟ گوشیم رو در اوردم از روش عکس گرفتم ولیچرا این کیه بازمگشتم ک ی سری عکس پیدا کردم از نازنین ک درحال کار کردن بود هوووف چه خبره اینجا بالاخره ی عکس پیدا کردم و یه سری عکس های ادیت شده از نازنین با ی پسره توی خونه ما معلوم بود ادیته چون خیر سرم مافیام این عکس ها واقعا مثبت هیجده بودن ولی کی اینارو درست کرده تچی سطل آشغال عکس های اصلی رو پیدا کردم این این یه دفعه افتادم این که مگی هست شت یعنی این با جک رابطه داشته چون از تتو پشت گردنش معلومه چیسه خیلی ضایعه بود ولی چرا میخواد نازنین رو خراب کنه همه اون عکس هارو باهم برداشتم رفتم سمت ماشین گذاشتم لای اون سوییشرتی ک باهاش اومدم اینجا شروع کردم ورزش کردم چون باید عقدم رو سر یکی خالی میکردمبرای همین از مردا بدم میاد زنا رو خراب میکنن هرزه جلوه میدم اسباب بازی خودشون میکنن انقدر عصبی بودم ک بی اراده وقتی جئون رو دیدم چاقو رو سمتش پرتاب کردم ک جاخالی داد
دستشویی توی پایگاه هست برو بیا راه بی افتیم بریم خونه کار دارم دیشبم بخاطره تو الاف شدم
کوک: انقدر بد جوابم رو داد رید بهم انگار نه انگار دیشب کمکش کردم رفتموبرگشتم جلوی ماشین نشسته بود منم رفتم پشت فرمون راه افتادیم سمت خونش ولی توراه گشنم شد رفتم کنار ی مغازه ایستادم دخترا معمولا عاشق شکلاتم برای همین شکلات گرفتم و شیر موز و یه سری وسیله دیگه بردم توی ماشین
پارت دوازده🖤👸🏻
۱۲.۶k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.