نمونه های صبح رو چک کردم. بخش کرونا فقط سه تا نمونه؟!!!!
نمونه های صبح رو چک کردم. بخش کرونا فقط سه تا نمونه؟!!!!
ترسی افتاد به جونم: یعنی بقیه بیمارا فوت شدند؟!
صبح لباس های مثلا حفاظت شخصی پوشیدم. تنها مزیتشون یکبار مصرف بودنشون بود و اینکه میشد دورشون انداخت.
شیلد پوشیدم. ماسک N95 رو دور گردنم انداختم و با ماسک معمولی رفتم بخش. اول مریضای بخشهای دیگه رو نمونه گیری کردم. وارد بخش کرونا شدم. راستش پا که میذاری تو بخش کرونا یه دفعه یه حس غریب پیدا میکنی.
تو هر اتاق یه مریض؛بدون همراه...
یکی وصل به دستگاه و بیهوش.
یکی آب میخواد.
یکی خودشو کثیف کرده.
یکی سرم از دستش دراومده...
دستاشون رو با یه تیکه پارچه بستند به تخت😢
اینجا خود خود جهنمه..
لباسها گرمه... گرم... خیس عرق شدم...
ماسک نفسم رو بند میاره...
هیچکس نیست کمک کنه و دست بیمار بیهوش رو بگیره...
رگ از زیر سرنگ فرار میکنه...
فشارم افتاده... عرق سرد از پیشونیم سر میخوره...
دلم میخواد بشینم...
چرا خون نمیاد؟
رگ فرار میکنه و من می لرزم...
خیس عرق سرد...
بالاخره خون میپاشه توی سرنگ...
نفسم بالا نمیاد...
ماسک رو میدم پایین...
سحرگاه 4 مهر 99...
#بیمارستان_فاطمه_الزهرا
#نجف_آباد
ترسی افتاد به جونم: یعنی بقیه بیمارا فوت شدند؟!
صبح لباس های مثلا حفاظت شخصی پوشیدم. تنها مزیتشون یکبار مصرف بودنشون بود و اینکه میشد دورشون انداخت.
شیلد پوشیدم. ماسک N95 رو دور گردنم انداختم و با ماسک معمولی رفتم بخش. اول مریضای بخشهای دیگه رو نمونه گیری کردم. وارد بخش کرونا شدم. راستش پا که میذاری تو بخش کرونا یه دفعه یه حس غریب پیدا میکنی.
تو هر اتاق یه مریض؛بدون همراه...
یکی وصل به دستگاه و بیهوش.
یکی آب میخواد.
یکی خودشو کثیف کرده.
یکی سرم از دستش دراومده...
دستاشون رو با یه تیکه پارچه بستند به تخت😢
اینجا خود خود جهنمه..
لباسها گرمه... گرم... خیس عرق شدم...
ماسک نفسم رو بند میاره...
هیچکس نیست کمک کنه و دست بیمار بیهوش رو بگیره...
رگ از زیر سرنگ فرار میکنه...
فشارم افتاده... عرق سرد از پیشونیم سر میخوره...
دلم میخواد بشینم...
چرا خون نمیاد؟
رگ فرار میکنه و من می لرزم...
خیس عرق سرد...
بالاخره خون میپاشه توی سرنگ...
نفسم بالا نمیاد...
ماسک رو میدم پایین...
سحرگاه 4 مهر 99...
#بیمارستان_فاطمه_الزهرا
#نجف_آباد
۶.۴k
۰۴ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.