پارت ۱۳ گلی که شکوفا میده
ات:پس باید قبول کنم این تنها راه
سوجین:اوهوم
ات :من برم کارای ترخیص رو انجام بدم
ات ویو
کارای ترخیص تموم شد و با سوجین رفتیم خونش
(ادمین :بچه ها سوجین خونش رو نفروخته )
بعد چند مین رسیدیم خونه
غذا خوردیم و خوابیدم
(صبح)
ات ویو
با نور افتاب بیدار شدم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم حاضر شدم(عکس شو میزارم) و آرایش کردم ساک هامو آماده کردم به سمت خونه تهیونگ رفتم بعد چند مین رسیدم در زدم اجوما باز کرد
اجوما:سلام دخترم
ات:سلام اجوما
تا اینو گفتم یونتان پرید بغلم بغلش کردم
ات:سلام کوچولو
رفتم تو نشستم رو کاناپه و با یونتان بازی میکردم که تهیونگ با موهای بهم ریخته اومد یه شلوارک و تی شرت تنش بود تا منو دید جیغ کشید منم ترسیدم جیغ کشیدم که سریع رفت بالا خندم گرفت بعد چند دقیقه اومد ته:سلام ات
ات:سلام
ته یونگ: خب بریم تو اتاقم
ات:اره
ته ویو
با ات رفتیم تو اتاق کارم من پشت میز نشستم ات هم رو بروم نشست
تهیونگ :خب اولن واسه اتفاقه چند دقیقه پیش معذرت میخوام دومن نظرتون رو گرفتین
ات:اره من تصمیم گرفتم بمونم
ته ویو
ته دلم یه ذوق ایجاد شد ولی نشون ندادم
ته:خوبه پس مثل قبل دوباره میشید مربی یونتان (لبخند)
ات:بله(لبخند)
ببخشید اتاقم کجاست
ته:بغل اتاق من
ات:چیییییی
ته:آروم بغل اتاق منه
ات :اکی
ات ویو
از اتاق اومدم بیرون ساکام رو برداشتم و رفتم تو اتاقم چه خوشگله وسایلام رو چیدم
(یکساعت بعد)
بلاخره تموم شد رفتم تو اتاق یونتان چند تا کار یاد دادم و .......
سوجین:اوهوم
ات :من برم کارای ترخیص رو انجام بدم
ات ویو
کارای ترخیص تموم شد و با سوجین رفتیم خونش
(ادمین :بچه ها سوجین خونش رو نفروخته )
بعد چند مین رسیدیم خونه
غذا خوردیم و خوابیدم
(صبح)
ات ویو
با نور افتاب بیدار شدم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم حاضر شدم(عکس شو میزارم) و آرایش کردم ساک هامو آماده کردم به سمت خونه تهیونگ رفتم بعد چند مین رسیدم در زدم اجوما باز کرد
اجوما:سلام دخترم
ات:سلام اجوما
تا اینو گفتم یونتان پرید بغلم بغلش کردم
ات:سلام کوچولو
رفتم تو نشستم رو کاناپه و با یونتان بازی میکردم که تهیونگ با موهای بهم ریخته اومد یه شلوارک و تی شرت تنش بود تا منو دید جیغ کشید منم ترسیدم جیغ کشیدم که سریع رفت بالا خندم گرفت بعد چند دقیقه اومد ته:سلام ات
ات:سلام
ته یونگ: خب بریم تو اتاقم
ات:اره
ته ویو
با ات رفتیم تو اتاق کارم من پشت میز نشستم ات هم رو بروم نشست
تهیونگ :خب اولن واسه اتفاقه چند دقیقه پیش معذرت میخوام دومن نظرتون رو گرفتین
ات:اره من تصمیم گرفتم بمونم
ته ویو
ته دلم یه ذوق ایجاد شد ولی نشون ندادم
ته:خوبه پس مثل قبل دوباره میشید مربی یونتان (لبخند)
ات:بله(لبخند)
ببخشید اتاقم کجاست
ته:بغل اتاق من
ات:چیییییی
ته:آروم بغل اتاق منه
ات :اکی
ات ویو
از اتاق اومدم بیرون ساکام رو برداشتم و رفتم تو اتاقم چه خوشگله وسایلام رو چیدم
(یکساعت بعد)
بلاخره تموم شد رفتم تو اتاق یونتان چند تا کار یاد دادم و .......
۲۵.۰k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.