رمان سگهای ولگرد بانگو
رویای من به واقعیت تبدیل میشود!
#پارت_6
چند دقیقه بعد*
کیوکا: من حوصلم سر رفته:(
همه باهم: ماهم حوصلمون سر رفته:(((
دازای: مهرنوش!😃
من: هوم؟
دازای: یه بانوی زیبا پیدا کردی؟ :>
من: اوهووومم😁😈
دازای: کیییییی؟؟ =))
من: یوسانو-سنسی☺️
دازای: ***😐
یوسانو: :|
من: والا!! خیلی بهم میاین😂❤️
ولی شیپ ترسناکی میشین😐😂💔
یه پنج دقیقه سکوت محض...!!!*
من: اوه راستی!😃
یه چیزی؟! دازای-سان؟ چویا-سان؟ شماها چرا باهم ازدواج نمیکنین؟!😂❤️💏
چویا: تمهههههههه!!😳😡🔪
دازای: چه فکر خوبی:)💍
من: خب منم عقدتون میکنم^--^😂
چویا: نههههههههههه🔪🔪🔪
من و دازای: آلههههه^-^
موری و فوکوزاوا: بسه =/
من: شماهم شیپ خوبی هستین..
ولی چون رئیس هستین باشه:)
موری و فوکوزاوا: آفرین=|💔
دازای: حیف شد😕😢💍
من: تو گوش دازای*
خودم بعدا عقدتون میکنم
مطمئن باشش😝
دازای: خر ذوق*
^~^
ادامه دارد...
#Akutagawa
#پارت_6
چند دقیقه بعد*
کیوکا: من حوصلم سر رفته:(
همه باهم: ماهم حوصلمون سر رفته:(((
دازای: مهرنوش!😃
من: هوم؟
دازای: یه بانوی زیبا پیدا کردی؟ :>
من: اوهووومم😁😈
دازای: کیییییی؟؟ =))
من: یوسانو-سنسی☺️
دازای: ***😐
یوسانو: :|
من: والا!! خیلی بهم میاین😂❤️
ولی شیپ ترسناکی میشین😐😂💔
یه پنج دقیقه سکوت محض...!!!*
من: اوه راستی!😃
یه چیزی؟! دازای-سان؟ چویا-سان؟ شماها چرا باهم ازدواج نمیکنین؟!😂❤️💏
چویا: تمهههههههه!!😳😡🔪
دازای: چه فکر خوبی:)💍
من: خب منم عقدتون میکنم^--^😂
چویا: نههههههههههه🔪🔪🔪
من و دازای: آلههههه^-^
موری و فوکوزاوا: بسه =/
من: شماهم شیپ خوبی هستین..
ولی چون رئیس هستین باشه:)
موری و فوکوزاوا: آفرین=|💔
دازای: حیف شد😕😢💍
من: تو گوش دازای*
خودم بعدا عقدتون میکنم
مطمئن باشش😝
دازای: خر ذوق*
^~^
ادامه دارد...
#Akutagawa
۹.۲k
۱۵ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.