❤دوست دارم❤ فیک تهیونگ❤(32)
فردا:
امروز تهیونگ نیومد شرکت هر چقدرم بهش زنگ زدم جواب نداد
میسو:هوی ا/ت کجایی؟؟
من:ها؟ چیه؟ چیزی شده؟
هلن:اره امروز خاستگاریته
من:چیییی؟؟؟
هلن و میسو زدن زیر خنده
من:کوفت خوب تو فکر بودم
هلن:فکنم این تهیونگم زیادی تورو عوض کرده ها اصلا یه ادم دیگه شدی
من:هومم اره
میسو: هوی خاله پیام داده زودی بیاین خونه
دخترا به مامانم می گفتن خاله البته همه به مامانای هم دیگه می گیم خاله
من:هوففف
هلن:ا/ت اروم باش چته تو؟
من:هیچی زود باشین بریم
بعد 30 دقیقه رسیدیم و مامان با لبخند همیشگیش بغلمون کرد
مامان:زود باشین برین لباساتونو عوض کنید مهمون داریم
من:چه مهمونی؟؟
مامان:تو کار نداشته باش بدو برو
من:باشه
اون سوپ: چه عجب ابجیه قشنگم خوش اومدی
من:اون سوپ سرت به جایی خورده؟؟
اون سوپ:نه
من:باشه تو راست میگی
با دخترا رفتیم تو اتاقم و به نوبت حموم کردیم
و لباسامونو پوشیدیم( عکس لباسا رو می زارم)
میسو:ا/ت
من:چیه؟
میسو:خیلی خوشگل شدیا.... شیطون نکنه می دونی کیه و اینقدر خوشگل کردی
من:نه بابا من از کجا بدونم کیه اصلا حوصله مهمونی ندارم
هلن:هوی ا/ت اگه این مهمونی بخیر بگذره هرچی بگی برات می خرم
من:هرچی که گفتم؟؟
هلن:اره
من:قبوله
میسو:ا/ت سرحال می شود
هر سه تامون زدیم زیر خنده که اون سوپ اومد تو
من:ایشش چته؟
اون سوپ:مهربونیت تو حلقم... بیاین پایین مهمونا اومدن
من:باشه
اون سوپ رفت و هر سه تامون بلند شدیم اول یه نگاه به لباسم انداختم و مرتبش کردم و بعد رفتیم پایین با وقتی دیدمش خشکم زد.....
یوهاهاهاها من شیطانی هستم در جلد انسان😂😂😂جررر خوب تو خماریش بمونین تا فردا.... بای
امروز تهیونگ نیومد شرکت هر چقدرم بهش زنگ زدم جواب نداد
میسو:هوی ا/ت کجایی؟؟
من:ها؟ چیه؟ چیزی شده؟
هلن:اره امروز خاستگاریته
من:چیییی؟؟؟
هلن و میسو زدن زیر خنده
من:کوفت خوب تو فکر بودم
هلن:فکنم این تهیونگم زیادی تورو عوض کرده ها اصلا یه ادم دیگه شدی
من:هومم اره
میسو: هوی خاله پیام داده زودی بیاین خونه
دخترا به مامانم می گفتن خاله البته همه به مامانای هم دیگه می گیم خاله
من:هوففف
هلن:ا/ت اروم باش چته تو؟
من:هیچی زود باشین بریم
بعد 30 دقیقه رسیدیم و مامان با لبخند همیشگیش بغلمون کرد
مامان:زود باشین برین لباساتونو عوض کنید مهمون داریم
من:چه مهمونی؟؟
مامان:تو کار نداشته باش بدو برو
من:باشه
اون سوپ: چه عجب ابجیه قشنگم خوش اومدی
من:اون سوپ سرت به جایی خورده؟؟
اون سوپ:نه
من:باشه تو راست میگی
با دخترا رفتیم تو اتاقم و به نوبت حموم کردیم
و لباسامونو پوشیدیم( عکس لباسا رو می زارم)
میسو:ا/ت
من:چیه؟
میسو:خیلی خوشگل شدیا.... شیطون نکنه می دونی کیه و اینقدر خوشگل کردی
من:نه بابا من از کجا بدونم کیه اصلا حوصله مهمونی ندارم
هلن:هوی ا/ت اگه این مهمونی بخیر بگذره هرچی بگی برات می خرم
من:هرچی که گفتم؟؟
هلن:اره
من:قبوله
میسو:ا/ت سرحال می شود
هر سه تامون زدیم زیر خنده که اون سوپ اومد تو
من:ایشش چته؟
اون سوپ:مهربونیت تو حلقم... بیاین پایین مهمونا اومدن
من:باشه
اون سوپ رفت و هر سه تامون بلند شدیم اول یه نگاه به لباسم انداختم و مرتبش کردم و بعد رفتیم پایین با وقتی دیدمش خشکم زد.....
یوهاهاهاها من شیطانی هستم در جلد انسان😂😂😂جررر خوب تو خماریش بمونین تا فردا.... بای
۱۳.۸k
۲۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.