کافه عشق:پارت چهارم
اوه خدای من اون
بومگیو بود،انقد محکم دست پسره رو گرفته بود که دستش(یعنی دست پسره)
قرمز شده،
بومگیو:مراقب رفتارت باش پسر
پسره:تو دیگه کی که داره این وسط تعیین تکلیف میکنه هاااا(با فریاد)
بومگیو دست پسره رو چرخوند و باعث شد پسره از درد یه فریاد بلند بکشه
بومگیو:من دوس پسرشم،حالا مشکلی دارییی(با فریاد بلند)
همه به سمت ما چرخیده بودن،حتی سوهو هم از ترس نمیتونست به طرف ما بیاد،منم توی این شک بودم که چرا بین این همه ادم بومگیو که از همه اینا ساکت تره و همش مشغول نوشتنه بیاد و از منی که حتی نمیدونه اسمم چیه دفاع کنه،توی این فکر بودم که بومگیو با زدن یه مشت به صورت پسره منو از توی فکر دراورد،این مشت هم باعث شد پسره پخش زمین شه هم باعث شد دستای لطیف و نرم و سفید بومگیو زخمی شه
پسره:توی احمق...الان دخلتو درمیارم
بومگیو یه پوزخندی زد و گفت:ولی فک کنم اینجا جای خوبی برای دعوای فیزیکی نباشع،مگه نه؟
پسره میخواست یه حرف دیگه بزنه که یکی از دوستاش گفت:پسر بسه دیگه بیا بریم،و از شونش گرفتو به زور برد بیرون
پسره:بعدن به حسابت میرسم ،و رو به دوستش گفت:ولم کن دیگه خودم دارم میام،
و از کافه خارج شدن،
میا:ممنونم اقای چوی،
بومگیو:خواهش میکنم
میا: اوه،اقای چوی دستتون زخمی شده لطفا سر میزتون منتظر باشین تا چسب بیارم
بومگیو: نه نیازی نیست این فقط یه زخم کوچیکه
میا:ولی درنظر من هست لطفا
بومگیو:باشه،پس من منتظرت میمونم
منم بهش لبخند زدم و از اونجا دور شدم وبه سمت سوهو رفتم که هنوزم توی شوک بود
میا: سوهو حالت خوبع
سوهو: واو،واقعا میگن فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه ریزه،اون واقعا آدم ساکتی دیده میشه،ادم وقتی اول بهش نگاه میکنه فک میکنه همیشه سرش تو لاک خودشه ولی اون واقعا جذابه
میا:سوهوووو،چی داری برا خودت میگی اون چسب زخم و پمادو از اونجا بده به من زود باش
سوهو: اوه،نکنه عاشقش شدی،وای چند رمانتیک میشه وقتی زخمایی عشقت بخاطر تو خورده رو پانسمان میکنی
میا:هی سوووهووو،بس کننن،الان اعصابم داغون بهت گفتم اون چسب پمادو بده مننن
سوهو:باشه بیا، امیدوارم خوش بگذره
میا: سوهووووووو
سوهو:باشع باشع غلط کردم
بعد گفتن این حرف منم یه نگاه عصبانی به سوهو کردمو و از اونجا دور شدم و به سمت بومگیو رفتم،و الان واقعا بهترین فرصت و وقت برای اعتراف بهش بود
بومگیو بود،انقد محکم دست پسره رو گرفته بود که دستش(یعنی دست پسره)
قرمز شده،
بومگیو:مراقب رفتارت باش پسر
پسره:تو دیگه کی که داره این وسط تعیین تکلیف میکنه هاااا(با فریاد)
بومگیو دست پسره رو چرخوند و باعث شد پسره از درد یه فریاد بلند بکشه
بومگیو:من دوس پسرشم،حالا مشکلی دارییی(با فریاد بلند)
همه به سمت ما چرخیده بودن،حتی سوهو هم از ترس نمیتونست به طرف ما بیاد،منم توی این شک بودم که چرا بین این همه ادم بومگیو که از همه اینا ساکت تره و همش مشغول نوشتنه بیاد و از منی که حتی نمیدونه اسمم چیه دفاع کنه،توی این فکر بودم که بومگیو با زدن یه مشت به صورت پسره منو از توی فکر دراورد،این مشت هم باعث شد پسره پخش زمین شه هم باعث شد دستای لطیف و نرم و سفید بومگیو زخمی شه
پسره:توی احمق...الان دخلتو درمیارم
بومگیو یه پوزخندی زد و گفت:ولی فک کنم اینجا جای خوبی برای دعوای فیزیکی نباشع،مگه نه؟
پسره میخواست یه حرف دیگه بزنه که یکی از دوستاش گفت:پسر بسه دیگه بیا بریم،و از شونش گرفتو به زور برد بیرون
پسره:بعدن به حسابت میرسم ،و رو به دوستش گفت:ولم کن دیگه خودم دارم میام،
و از کافه خارج شدن،
میا:ممنونم اقای چوی،
بومگیو:خواهش میکنم
میا: اوه،اقای چوی دستتون زخمی شده لطفا سر میزتون منتظر باشین تا چسب بیارم
بومگیو: نه نیازی نیست این فقط یه زخم کوچیکه
میا:ولی درنظر من هست لطفا
بومگیو:باشه،پس من منتظرت میمونم
منم بهش لبخند زدم و از اونجا دور شدم وبه سمت سوهو رفتم که هنوزم توی شوک بود
میا: سوهو حالت خوبع
سوهو: واو،واقعا میگن فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه ریزه،اون واقعا آدم ساکتی دیده میشه،ادم وقتی اول بهش نگاه میکنه فک میکنه همیشه سرش تو لاک خودشه ولی اون واقعا جذابه
میا:سوهوووو،چی داری برا خودت میگی اون چسب زخم و پمادو از اونجا بده به من زود باش
سوهو: اوه،نکنه عاشقش شدی،وای چند رمانتیک میشه وقتی زخمایی عشقت بخاطر تو خورده رو پانسمان میکنی
میا:هی سوووهووو،بس کننن،الان اعصابم داغون بهت گفتم اون چسب پمادو بده مننن
سوهو:باشه بیا، امیدوارم خوش بگذره
میا: سوهووووووو
سوهو:باشع باشع غلط کردم
بعد گفتن این حرف منم یه نگاه عصبانی به سوهو کردمو و از اونجا دور شدم و به سمت بومگیو رفتم،و الان واقعا بهترین فرصت و وقت برای اعتراف بهش بود
۳.۵k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.