فیک پسر عموی غیرتی من
پارت ۸
جون وون.من برنده شدم ها ها
لانا.ولی با تقلب
جون وون.نه
لانا.اره
جون وون.باشه 😂
لانا.واییی چقد قشنگه
رز و لینا.اره
الکس.نظرتون چیه آفتاب بگیریم
لانا.اگه پوصتم بسوزه چی
رز.بیا برات ضد آفتاب بزنم
لانا.خودم دارم اما میترسم
رز.نترس
*زر کل بدنم رو ضد آفتاب زو و پسر ها هم مایو پوشیدن و کنار دریا دراز کشیده بودیم *
لانا.هعی
رز.چی شده
لانا.شما با این لباس ها اذیت نمیشود
رز.نه
لینا.نه
لانا.ولی خیلی رو مخه
الکس.نه
جانگ سون.لینا اونا رو به راه کج هدایت نکن
لانا.باشه
*با حرف هاشون ناراحت شدم ولی به روم نیاوردم انگار من یه بزرگ سالم و دارم به اونا تربیت یاد میدم ایش تصمیم گرفتم برم یکم بدوعم پس بلند شدم و شروع کردم ،همینجوری که داشتم میدوعیدم خسته شدم و نشستم یه دفه قلبم تیر کشید و نمیتونستم بلندشم و سرم گیج میرفت چند روز پیش دکتر بهم گفت که ناراحتی قلبی دارم از بچگی ولی خودشو نشون نداده دستم رو روی قلبم گذاشته بودم که یه دفه از هوش رفتن و سیاهی*
جون وون.من برنده شدم ها ها
لانا.ولی با تقلب
جون وون.نه
لانا.اره
جون وون.باشه 😂
لانا.واییی چقد قشنگه
رز و لینا.اره
الکس.نظرتون چیه آفتاب بگیریم
لانا.اگه پوصتم بسوزه چی
رز.بیا برات ضد آفتاب بزنم
لانا.خودم دارم اما میترسم
رز.نترس
*زر کل بدنم رو ضد آفتاب زو و پسر ها هم مایو پوشیدن و کنار دریا دراز کشیده بودیم *
لانا.هعی
رز.چی شده
لانا.شما با این لباس ها اذیت نمیشود
رز.نه
لینا.نه
لانا.ولی خیلی رو مخه
الکس.نه
جانگ سون.لینا اونا رو به راه کج هدایت نکن
لانا.باشه
*با حرف هاشون ناراحت شدم ولی به روم نیاوردم انگار من یه بزرگ سالم و دارم به اونا تربیت یاد میدم ایش تصمیم گرفتم برم یکم بدوعم پس بلند شدم و شروع کردم ،همینجوری که داشتم میدوعیدم خسته شدم و نشستم یه دفه قلبم تیر کشید و نمیتونستم بلندشم و سرم گیج میرفت چند روز پیش دکتر بهم گفت که ناراحتی قلبی دارم از بچگی ولی خودشو نشون نداده دستم رو روی قلبم گذاشته بودم که یه دفه از هوش رفتن و سیاهی*
۴.۱k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.