فیک shadow of death پارت³³
تهیونگ « جیهوپ داشت ماجرا رو به جیمین توضیح میداد که چشمم به لونا اوفتاد... رنگش پریده بود و با چشمای پر از اشک به من نگاه میکرد....و خیلی آروم گفت برادر...چی؟ پریدم وسط حرف جیهوپ و گفتم
تهیونگ « هوپی لونا قضیه رو فهمیده؟؟؟
جیهوپ « اره....
جیمین « کدوم قضیه؟
جیهوپ « چیزه لونا....خواهر تهیونگه
جیمین « چ....چی گفتی؟
لونا « هم خوشحال بودم....هم ناراحت....خیلی آروم رفتم سمت تهیونگ و دستم رو روی صورتش گذاشتم....نمیدونم کی قطرات سمج اشک گونه هامو خیس کرد.....هیق....تهیونگ تو برادر منی؟ چرا چیزی بهم نگفتی؟؟( با داد) چرا به این خواهر احمقت نگفتی کی هستی؟؟؟ من چرا تو رو نشناختم....
تهیونگ « لونا آروم باش....دیدن گریه اش قلبم رو بدرد میورد....
جیمین « هوپی بهتر نبود الان این موضوع رو بهش نمیگفتی....حالش اصلا خوب نیست....تهیونگ برای اینکه آرومش کنه بغلش کرد اما لونا مدام گریه میکرد و خودش و سرزنش میکرد.....لونا مطمئن باش انتقامت رو از همشون میگیرم....چند دقیقه گذشت که صدای گریه لونا قطع شد....اول فکر کردیم آروم شده اما با شل شدن حلقه دستاش فهمیدیم بیهوش شده......لوناااااا
تهیونگ « لونا رو به سمت خودم برگردوندم و دیدم چشمهاشو بسته.....نبض خیلی ضعیف بود.....( در حالی که لونا رو تکون میداد) لونا پاشووووو....من تازه فهمیدم خواهر دارم.....پاشو....خواهش میکنم لونااااااااا....منو تنها نزار.....هوپی چرا نبضش اینقدر ضعیفه
جیمین « سریع رفتم سمت لونا.....تهیونگ حق داشت....نبض اونقدر ضعیف بود که احساس میکردی نمیزنه.....هوپی نکنه بهش چیزی تزریق کردن؟؟؟
جیهوپ « مم...ممکنه
جیمین « وای.....وای میکشمت هی جاعههههه.....هر کاری میتونی بکن فقط نجاتش بدهههه....جیهوپ من لونا رو زنده میخوام....خواهش میکنم نجاتش بده اون نباید اینطوری بمیره....
جیهوپ « تا حالا جیمین و تهیونگ رو اینقدر نگران و مضطرب ندیده بودم...حال لونا خوب نبود و مجبور شدم ببرمش بیمارستان اما با محافظت شدید.....جیمین و تهیونگ رفتن سراغ هی جاعه و مطمئن بودم مرگ دردناکی داره چون لونا خط قرمز اون دو تا......و این آغاز یه مبارزه جدید بین جیمین و قاتل مادرش چوی بود....
جیمین « با تهیونگ رفتیم دارک وب و وارد اتاقی شدیم که هی جاعه رو برده بودن اونجا.....
جیمین « بهت هشدار داده بودم نزدیک لونا نشو.....اما تو گوش نکردی....مطمئن باش به دردناک ترین روش ممکن میمیری....
هی جاعه « با دیدن جیمین و تهیونگ پوزخندی زدم و گفتم « عه اون دختر هنوز زنده اس؟ هر کاری کنی اون میمیره....مائده ای که برای بیهوش کردنش استفاده کردیم طوریه که اگه مقدار زیادی تزریق بشه باعث ایست قلبی میشه....
تهیونگ « عوضیییییییییی میکشمتتتتتتتتتت
تهیونگ « هوپی لونا قضیه رو فهمیده؟؟؟
جیهوپ « اره....
جیمین « کدوم قضیه؟
جیهوپ « چیزه لونا....خواهر تهیونگه
جیمین « چ....چی گفتی؟
لونا « هم خوشحال بودم....هم ناراحت....خیلی آروم رفتم سمت تهیونگ و دستم رو روی صورتش گذاشتم....نمیدونم کی قطرات سمج اشک گونه هامو خیس کرد.....هیق....تهیونگ تو برادر منی؟ چرا چیزی بهم نگفتی؟؟( با داد) چرا به این خواهر احمقت نگفتی کی هستی؟؟؟ من چرا تو رو نشناختم....
تهیونگ « لونا آروم باش....دیدن گریه اش قلبم رو بدرد میورد....
جیمین « هوپی بهتر نبود الان این موضوع رو بهش نمیگفتی....حالش اصلا خوب نیست....تهیونگ برای اینکه آرومش کنه بغلش کرد اما لونا مدام گریه میکرد و خودش و سرزنش میکرد.....لونا مطمئن باش انتقامت رو از همشون میگیرم....چند دقیقه گذشت که صدای گریه لونا قطع شد....اول فکر کردیم آروم شده اما با شل شدن حلقه دستاش فهمیدیم بیهوش شده......لوناااااا
تهیونگ « لونا رو به سمت خودم برگردوندم و دیدم چشمهاشو بسته.....نبض خیلی ضعیف بود.....( در حالی که لونا رو تکون میداد) لونا پاشووووو....من تازه فهمیدم خواهر دارم.....پاشو....خواهش میکنم لونااااااااا....منو تنها نزار.....هوپی چرا نبضش اینقدر ضعیفه
جیمین « سریع رفتم سمت لونا.....تهیونگ حق داشت....نبض اونقدر ضعیف بود که احساس میکردی نمیزنه.....هوپی نکنه بهش چیزی تزریق کردن؟؟؟
جیهوپ « مم...ممکنه
جیمین « وای.....وای میکشمت هی جاعههههه.....هر کاری میتونی بکن فقط نجاتش بدهههه....جیهوپ من لونا رو زنده میخوام....خواهش میکنم نجاتش بده اون نباید اینطوری بمیره....
جیهوپ « تا حالا جیمین و تهیونگ رو اینقدر نگران و مضطرب ندیده بودم...حال لونا خوب نبود و مجبور شدم ببرمش بیمارستان اما با محافظت شدید.....جیمین و تهیونگ رفتن سراغ هی جاعه و مطمئن بودم مرگ دردناکی داره چون لونا خط قرمز اون دو تا......و این آغاز یه مبارزه جدید بین جیمین و قاتل مادرش چوی بود....
جیمین « با تهیونگ رفتیم دارک وب و وارد اتاقی شدیم که هی جاعه رو برده بودن اونجا.....
جیمین « بهت هشدار داده بودم نزدیک لونا نشو.....اما تو گوش نکردی....مطمئن باش به دردناک ترین روش ممکن میمیری....
هی جاعه « با دیدن جیمین و تهیونگ پوزخندی زدم و گفتم « عه اون دختر هنوز زنده اس؟ هر کاری کنی اون میمیره....مائده ای که برای بیهوش کردنش استفاده کردیم طوریه که اگه مقدار زیادی تزریق بشه باعث ایست قلبی میشه....
تهیونگ « عوضیییییییییی میکشمتتتتتتتتتت
۹۴.۱k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.