عشق ابدی پارت ۵۵
عشق ابدی پارت ۵۵
اسماتتتتتتتتتت
ویو یونگی
عالی بود وقتی میدیدم ناله هاش با ضربات سریعم هماهنگ شده ...
-آ...آ....آ..آ..آ..آ..آههههههه...آههه..آهههه
+اوه آههههه
-آ...آه..آیییی...آه...آ...آروم تر...آیییی...آههههه
بعد ۵ مین کام سفید رنگم رو دیدم که از تو سوراخ ملتهبش میزنه بیرون
مشخص بود هنوز ارضا نشده ؛ برش گردوندم و براش هند جاب رفتم تا ارضا شد
-آههههههههههههههههههههههه
+برا راند دو آماده ای؟
-چ..چی؟ن..نههه
+آرههه
خوابوندمش و دیکم رو روی سوراخش کشیدم . همینطور باهاش بازی میکردم تا تحریکش کنم
دستاش رو بالا سرش پین کردم و گردنش رو احاطه کردم
بعد از چند تا مک رفتم سراغ سوراخش و زبونم رو واردش کردم
-آههههههه دد...ددی
پوزخندی زدم و کارم رو ادامه دادم
بعد از این که متوجه شدم تحریک شده اومدم بالا و دستاش رو با کمربند بستم . تعجب کرده بود
-چی...چیکار میکنی؟
+بیب دلم سکس خشن میخواد
-ی...یعنی چی!
+میفهمی (پوزخند شیطانی)
دستم رو گذاشتم رو دیکش و حرکتش دادم .
رفتم سراغ نیپل هاش و بعد از هر سه مکی که میزدم گازی رو مهمونشون میکردم
دیک هارد شدش رو احساس میکردم
اما نه ! بیشتر از این لازمه
با یه ضرب کل خودم رو واردش کردم و منتظر نموندم و با سرعت بالاتری تلمبه زدن رو شروع کردم
وحشیانه سکس میکردیم و لذتش برام چند برابر بود
بلاخره هردومون ارضا شدیم
۴ راند باهاش ادامه دادم و بعدم بردمش تو حموم و یه راند اونجا به فاکش دادم
آوردمش بیرون و رو تخت گذاشتمش
-د..درد دارم ؛ م...من ...من ...آییی
+الان برات قرص میارم
رفتن پایین و قرص برداشتم و سریع رفتم بالا
+بیا بخورش(قرصو میگه 😐)
قرصو خورد
-آخ.
+تازه بیب میخواستم ۸ راندش کنم ها
-گاو ! اونجوری...آیییی...باید میدوختیم .
+(خنده)
رفتم رو تخت و از پشت بغلش کردم
+حالا خوبه دختر نیستی !
-چیه؟ نکنه دلت دختر میخواد ها؟!
+نه اتفاقا ، تو از هر دختری بهتری .
-چرا ؟
+مطمئنم هیچ کدوم شون نمیتونن اندازه تو آدم رو با ناله هاشون دیوونه کنن
-تو از کجا میدونی؟ نکنه با یه دختر خوابیدی!!
+ من نه ، ولی دوستم آره ! با دوست دخترش خوابیده بود و صداشون تا صبح آرامش رو ازم گرفته بود
-چی!!
+هیچی بخواب .
-تو....دلت...آممم
+نه نمیخواد (بم)
-ها؟
+دلم بچه نمیخواد
-تو از کجا فهمیدی ؟!(تعجب)
اهم اهم عزیزانم
نمیدونم دیگه چه شود ....
فعلا که مدارس داره باز میشه و خب این یعنی روز های نزدیکی ما به مرگ آغاز میشود . اگر مثل الان خیلی کم اومدم و پارتا تعداد شون کم شد ببخشید 🥲🤲🏻
اسماتتتتتتتتتت
ویو یونگی
عالی بود وقتی میدیدم ناله هاش با ضربات سریعم هماهنگ شده ...
-آ...آ....آ..آ..آ..آ..آههههههه...آههه..آهههه
+اوه آههههه
-آ...آه..آیییی...آه...آ...آروم تر...آیییی...آههههه
بعد ۵ مین کام سفید رنگم رو دیدم که از تو سوراخ ملتهبش میزنه بیرون
مشخص بود هنوز ارضا نشده ؛ برش گردوندم و براش هند جاب رفتم تا ارضا شد
-آههههههههههههههههههههههه
+برا راند دو آماده ای؟
-چ..چی؟ن..نههه
+آرههه
خوابوندمش و دیکم رو روی سوراخش کشیدم . همینطور باهاش بازی میکردم تا تحریکش کنم
دستاش رو بالا سرش پین کردم و گردنش رو احاطه کردم
بعد از چند تا مک رفتم سراغ سوراخش و زبونم رو واردش کردم
-آههههههه دد...ددی
پوزخندی زدم و کارم رو ادامه دادم
بعد از این که متوجه شدم تحریک شده اومدم بالا و دستاش رو با کمربند بستم . تعجب کرده بود
-چی...چیکار میکنی؟
+بیب دلم سکس خشن میخواد
-ی...یعنی چی!
+میفهمی (پوزخند شیطانی)
دستم رو گذاشتم رو دیکش و حرکتش دادم .
رفتم سراغ نیپل هاش و بعد از هر سه مکی که میزدم گازی رو مهمونشون میکردم
دیک هارد شدش رو احساس میکردم
اما نه ! بیشتر از این لازمه
با یه ضرب کل خودم رو واردش کردم و منتظر نموندم و با سرعت بالاتری تلمبه زدن رو شروع کردم
وحشیانه سکس میکردیم و لذتش برام چند برابر بود
بلاخره هردومون ارضا شدیم
۴ راند باهاش ادامه دادم و بعدم بردمش تو حموم و یه راند اونجا به فاکش دادم
آوردمش بیرون و رو تخت گذاشتمش
-د..درد دارم ؛ م...من ...من ...آییی
+الان برات قرص میارم
رفتن پایین و قرص برداشتم و سریع رفتم بالا
+بیا بخورش(قرصو میگه 😐)
قرصو خورد
-آخ.
+تازه بیب میخواستم ۸ راندش کنم ها
-گاو ! اونجوری...آیییی...باید میدوختیم .
+(خنده)
رفتم رو تخت و از پشت بغلش کردم
+حالا خوبه دختر نیستی !
-چیه؟ نکنه دلت دختر میخواد ها؟!
+نه اتفاقا ، تو از هر دختری بهتری .
-چرا ؟
+مطمئنم هیچ کدوم شون نمیتونن اندازه تو آدم رو با ناله هاشون دیوونه کنن
-تو از کجا میدونی؟ نکنه با یه دختر خوابیدی!!
+ من نه ، ولی دوستم آره ! با دوست دخترش خوابیده بود و صداشون تا صبح آرامش رو ازم گرفته بود
-چی!!
+هیچی بخواب .
-تو....دلت...آممم
+نه نمیخواد (بم)
-ها؟
+دلم بچه نمیخواد
-تو از کجا فهمیدی ؟!(تعجب)
اهم اهم عزیزانم
نمیدونم دیگه چه شود ....
فعلا که مدارس داره باز میشه و خب این یعنی روز های نزدیکی ما به مرگ آغاز میشود . اگر مثل الان خیلی کم اومدم و پارتا تعداد شون کم شد ببخشید 🥲🤲🏻
۳.۱k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.