داستان های سم زندگی من ۱
مامانم چند وقت حالش بد بود من رفته بودم خونه خالم
هرشب بای دختر خاله کوچیکم تو دهنم بود/:
۸ ساله هم میومد روی من می خوابید/:
خلاصه من تا ساعت ۵ صب بیدار بودم/:
هرروز هم بخاطر این مدرسه ی کوووفتی ساعت ۷ صب بیدار می شدم/:
روزی از روز های تعطیل ما بیرون کار داشتیم و ۸ ساله پرید رو کمرم و گفت:
آجی دراااااز من پاشو صبه صبه پ ا ش و پااااشوووو
گفتم:زههههر مااااار خواهر ماکیا بزار بخوابم
گفت:نهههه پاشووووو داریم میریم خونه مامانی
گفتم:آخه یه عنتر دیروز اومد رو من کپید
گفت:ببخش &_&
گفتم:باشه ولی باید برام دوریاکی بقلی
گفت:=_=باش فقط پاشو
رفتم لباسم رو عوض کردم وسطای راه لباس پوشیدن بودم یه خر اومد تو اتاق
اون خر کی بووود؟
سگشون
منم که با قیافه ی ودف نگاش کردم گفت:
دیدن داره
گفتم:بله آقای هرکول
خلاصه زدیم بیرون که من تو راه کپیدم/=
ساعت ۲ زدیم بیرون که تو راه فهمیدم نااااا تو راه جاده چالوسییم
رسیدیم تونل همه
عررررررررررررررررر*جیغ*
داشتیم بازی می کردیم کنار آبا که ۵ ساله با مخ رفت تو آب
گفت:نهههههه بایان همش تقصیر تو بود
گفتم:اولنش بایان نه و باران دومنش اسمم الان دلوینه سومنش بی فانوس مادر کیساکی چرا من هااا
گفت:چون بدام پاتیل نخریدی
گفتم:-_○اسکل اون برا یه هفته پیش بو چی زر میزنی
و مشت زیبایم را درون صورت عن ۵ ساله کردم که خون مماخ شد
*نکته:مشتام بسی سنگینه و زربات پام برا شکوندن استخوان خوب است*
(تبلیغ:اگر بچه ی فامیل شما را اذیت موگولد به شماره ی زیر مراجعه فرمایید)
و مامان بزرگم داره دعوام منگوله که هرااا زدم تو صورتش
منم فقط میگم اوممم
پارت بعد ۳ لایک
هرشب بای دختر خاله کوچیکم تو دهنم بود/:
۸ ساله هم میومد روی من می خوابید/:
خلاصه من تا ساعت ۵ صب بیدار بودم/:
هرروز هم بخاطر این مدرسه ی کوووفتی ساعت ۷ صب بیدار می شدم/:
روزی از روز های تعطیل ما بیرون کار داشتیم و ۸ ساله پرید رو کمرم و گفت:
آجی دراااااز من پاشو صبه صبه پ ا ش و پااااشوووو
گفتم:زههههر مااااار خواهر ماکیا بزار بخوابم
گفت:نهههه پاشووووو داریم میریم خونه مامانی
گفتم:آخه یه عنتر دیروز اومد رو من کپید
گفت:ببخش &_&
گفتم:باشه ولی باید برام دوریاکی بقلی
گفت:=_=باش فقط پاشو
رفتم لباسم رو عوض کردم وسطای راه لباس پوشیدن بودم یه خر اومد تو اتاق
اون خر کی بووود؟
سگشون
منم که با قیافه ی ودف نگاش کردم گفت:
دیدن داره
گفتم:بله آقای هرکول
خلاصه زدیم بیرون که من تو راه کپیدم/=
ساعت ۲ زدیم بیرون که تو راه فهمیدم نااااا تو راه جاده چالوسییم
رسیدیم تونل همه
عررررررررررررررررر*جیغ*
داشتیم بازی می کردیم کنار آبا که ۵ ساله با مخ رفت تو آب
گفت:نهههههه بایان همش تقصیر تو بود
گفتم:اولنش بایان نه و باران دومنش اسمم الان دلوینه سومنش بی فانوس مادر کیساکی چرا من هااا
گفت:چون بدام پاتیل نخریدی
گفتم:-_○اسکل اون برا یه هفته پیش بو چی زر میزنی
و مشت زیبایم را درون صورت عن ۵ ساله کردم که خون مماخ شد
*نکته:مشتام بسی سنگینه و زربات پام برا شکوندن استخوان خوب است*
(تبلیغ:اگر بچه ی فامیل شما را اذیت موگولد به شماره ی زیر مراجعه فرمایید)
و مامان بزرگم داره دعوام منگوله که هرااا زدم تو صورتش
منم فقط میگم اوممم
پارت بعد ۳ لایک
۳.۴k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.