پارت ۳
پارت ۳
(ویو ات)
از هواپیما پیاده شدیم و سوار ماشین ها شدیم تموم راه رو تا کلیسای هیبت که محل برگزاری جلسه بود توست نیرو های تهیونگ اسکورت می شدیم و این واسم عجیب بود
وقتی رسیدیم یونگی پیاده شد و درو باز کرد و پیاده شدم و به داخل کلیسا رفتم از بین مردمی که برای دعا به اونجا اومده بودن گذشتم از اینجا به بعد هیچ یک از افراد و نیرو ها نباید میومدن و تنهایی باید ادامه میدادیم پس به سمت اتاقک اعتراف رفتم و کلمهی رمز رو به فردی که در اتاقک روبهرویی بود گفتم و پس از تایید رمز کف اتاقک به شکل یه آسانسور پایان رفت و توی یه سالن که انتهای اون یه در بزرگ و چوبی و عسلی رنگ بود که قدیمی به نظر میاومد و روش کنده کاری گل زنبق عنکبوتی وجود داشت وقتی به در رسیدم کنار در دستگاه کوچیکی برای اثر انگشت بود و بعد اسکن اثر انگشتم در باز شد و وارد شدم
میتونستم نگاه های عصبی بقیه رو که بخواطر انتظار زیاد بود حس کنم پس در اوج بیخیالی لبخندی زدم و رفتم سرجام نشستم
(هانس یکی از عضای باند هست و علامتش° اینه)
°فک نمیکنی باید یه معذرت خواهی کنی
_اوکیمعذرت میخوام
(علامت تهیونگ+)
+خب بهتره جلسه رو شروع کنیم و بهتره بگم که این جلسه به درخواست ات برگذار شده
°واسه همین خودش این همه دیر میاد یونگی همیشه وقت شناس بود(پوزخند)
_نگران نباشین یه خبر خوب واستون دارم من میخوام کنار بکشم
تهیونگ با اینکه خیلی تعجب کرده بود ولی با همون حالت آروم قبلی پرسید
+منظورت چیه دلیلی برای این کار داری
_دو تا دلیل دارم یک دیگه هیجان انگیز نیست و دوم من دیگه کاری اینجا ندارم و یونگی بجای من هست
(جولیا یه کی دیگه از عضاست که ۳۲سالشه و میتونم بگم با هر روز با یکی میخوابه علامتش~)
~اون وقت باید بمیری چون امکان دارع با یه باند دیگه ضد ما باشی
_یعنی اینقدر ازم میترسی ولی خب نگران نباش برمیگردم کشورم و زندگی عادی مو میکنم خدارو چه دیدی شایدم ادامه تحصیل دادم
بعد چند دقیقه سکوت تهیونگ گفت:
+در هر حالت خبر شوکه کنندهای بود میدونی که خارج شدن از باند دست خودت نیست پس باید نظر بقیهی عضا رو در نظر گرفت و...
هان دقیقا وسط حرفش پری و گفت:
°نسازی نیست من که موافقم بالاخره خودش هم متوجه شد که یونگی بهتر از اون میتونه از عهدش بربیاد
تهیونگ نگاه ترسناکی بهش انداخت و با صدای بمی گفت:
+هیچ وقت وسط حرف من نپر و ما یه جلسهی رای گیری توی واشنگتن خواهیم داشت
.
لایک کن لطفاً
.
.
.
#فیک #تهکوک #فانتزی #مافیا #دارک
#اکشن #عاشقانه #عاشقانه #جنایی
#تهیونگ #شوگا #جنکوک #جین #نامجون #جیمین #جیهوپ
(ویو ات)
از هواپیما پیاده شدیم و سوار ماشین ها شدیم تموم راه رو تا کلیسای هیبت که محل برگزاری جلسه بود توست نیرو های تهیونگ اسکورت می شدیم و این واسم عجیب بود
وقتی رسیدیم یونگی پیاده شد و درو باز کرد و پیاده شدم و به داخل کلیسا رفتم از بین مردمی که برای دعا به اونجا اومده بودن گذشتم از اینجا به بعد هیچ یک از افراد و نیرو ها نباید میومدن و تنهایی باید ادامه میدادیم پس به سمت اتاقک اعتراف رفتم و کلمهی رمز رو به فردی که در اتاقک روبهرویی بود گفتم و پس از تایید رمز کف اتاقک به شکل یه آسانسور پایان رفت و توی یه سالن که انتهای اون یه در بزرگ و چوبی و عسلی رنگ بود که قدیمی به نظر میاومد و روش کنده کاری گل زنبق عنکبوتی وجود داشت وقتی به در رسیدم کنار در دستگاه کوچیکی برای اثر انگشت بود و بعد اسکن اثر انگشتم در باز شد و وارد شدم
میتونستم نگاه های عصبی بقیه رو که بخواطر انتظار زیاد بود حس کنم پس در اوج بیخیالی لبخندی زدم و رفتم سرجام نشستم
(هانس یکی از عضای باند هست و علامتش° اینه)
°فک نمیکنی باید یه معذرت خواهی کنی
_اوکیمعذرت میخوام
(علامت تهیونگ+)
+خب بهتره جلسه رو شروع کنیم و بهتره بگم که این جلسه به درخواست ات برگذار شده
°واسه همین خودش این همه دیر میاد یونگی همیشه وقت شناس بود(پوزخند)
_نگران نباشین یه خبر خوب واستون دارم من میخوام کنار بکشم
تهیونگ با اینکه خیلی تعجب کرده بود ولی با همون حالت آروم قبلی پرسید
+منظورت چیه دلیلی برای این کار داری
_دو تا دلیل دارم یک دیگه هیجان انگیز نیست و دوم من دیگه کاری اینجا ندارم و یونگی بجای من هست
(جولیا یه کی دیگه از عضاست که ۳۲سالشه و میتونم بگم با هر روز با یکی میخوابه علامتش~)
~اون وقت باید بمیری چون امکان دارع با یه باند دیگه ضد ما باشی
_یعنی اینقدر ازم میترسی ولی خب نگران نباش برمیگردم کشورم و زندگی عادی مو میکنم خدارو چه دیدی شایدم ادامه تحصیل دادم
بعد چند دقیقه سکوت تهیونگ گفت:
+در هر حالت خبر شوکه کنندهای بود میدونی که خارج شدن از باند دست خودت نیست پس باید نظر بقیهی عضا رو در نظر گرفت و...
هان دقیقا وسط حرفش پری و گفت:
°نسازی نیست من که موافقم بالاخره خودش هم متوجه شد که یونگی بهتر از اون میتونه از عهدش بربیاد
تهیونگ نگاه ترسناکی بهش انداخت و با صدای بمی گفت:
+هیچ وقت وسط حرف من نپر و ما یه جلسهی رای گیری توی واشنگتن خواهیم داشت
.
لایک کن لطفاً
.
.
.
#فیک #تهکوک #فانتزی #مافیا #دارک
#اکشن #عاشقانه #عاشقانه #جنایی
#تهیونگ #شوگا #جنکوک #جین #نامجون #جیمین #جیهوپ
۴.۰k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.