من..م..من...مست بودم
_من..م..من...مست بودم
کوک عربدهای کشید:یعنی چی ها!!!یعنی چییی؟؟؟؟
تهیونگ هوفی کشید کوک ادامه داد:یعنی هروقت خواستی بری مست کنی و بیای خواهره عزیزتراز جونمو تا لب مرگ ببری!!!آره اینو میخوای!!!!!
_می...میشه خواهش کنم الان لوک بیمارستانو بد......
ویو کوک*
اصلا حوصلهشو نداشتم،هی ور ور میکرد چطور روش شده بهم زنگ بزنه مردکه پست
.......
از پشت شیشهی شفافی ات رو میدیدم
اشکی از روی چشمم قلطید و با لبخند کوچکی آهسته لب زدم:آبجی کوچولو!پس کی چشمای مشکی تیلهایت رو باز میکنی،فداتشم!
دال اومد و دستشو گذاشت رو شونم
×تلفن ات پیشم بود،کیم دم به دقیقه زنگ میزنه ول کن نیست
صدامو صاف کردم:بده من تلفنشو
×بیا
تلفنشو خاموش کردم
ویوی ته*
_لعنتییییی
غرشی کرد و گلدون آبی و بنفش کنارشو محکم پرت کرد ریز ریز،ذره ذره شد....
_الو چان بیا دنبالم بریم تمامه بیمارستان های شهر رو پرسش کنیم
"بله چشم
..........
کوک عربدهای کشید:یعنی چی ها!!!یعنی چییی؟؟؟؟
تهیونگ هوفی کشید کوک ادامه داد:یعنی هروقت خواستی بری مست کنی و بیای خواهره عزیزتراز جونمو تا لب مرگ ببری!!!آره اینو میخوای!!!!!
_می...میشه خواهش کنم الان لوک بیمارستانو بد......
ویو کوک*
اصلا حوصلهشو نداشتم،هی ور ور میکرد چطور روش شده بهم زنگ بزنه مردکه پست
.......
از پشت شیشهی شفافی ات رو میدیدم
اشکی از روی چشمم قلطید و با لبخند کوچکی آهسته لب زدم:آبجی کوچولو!پس کی چشمای مشکی تیلهایت رو باز میکنی،فداتشم!
دال اومد و دستشو گذاشت رو شونم
×تلفن ات پیشم بود،کیم دم به دقیقه زنگ میزنه ول کن نیست
صدامو صاف کردم:بده من تلفنشو
×بیا
تلفنشو خاموش کردم
ویوی ته*
_لعنتییییی
غرشی کرد و گلدون آبی و بنفش کنارشو محکم پرت کرد ریز ریز،ذره ذره شد....
_الو چان بیا دنبالم بریم تمامه بیمارستان های شهر رو پرسش کنیم
"بله چشم
..........
۱.۴k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.