•••••همخونه اخموی من💚🐸••••
•••••همخونه اخموی من💚🐸••••
#𝙋𝙖𝙧𝙩_60
#همخونه_اخموی_من
ازم جدا شد وبازوم گرفت وگفت
_دفعه ی بعد دوتایی میریم نمیایم تا یه مدت طولانی
_قول میدی؟
_قول میدم سلیطه ی بی بی،نگاش کن نگا چشاش یه قطره اشک بریزی کشتمتاااا
تلخ خندیدم و دستاش تو دستم محکم گرفتم...
_خیلی مواظب باش بی بی تو امانت منی هاااا
داروهات یادت نره نوبت دکتر داری سروقت برو
حالا یا بگو پسرت بیارتت اینجا من ببرمت یا خودش اونجا ببرتت یه دکتر خوب
_اووو الان من مادرم یا توی فنچ کوچولو
پشت چشمی نازک کردم و گفتم
_وقتی بی بی من داره میره مسافرت من مادر میشم مراقب دخترم باشه
خنده ای کرد و اروم روی بازوم کوبید و گفت
_این زبون نداشتی چیکار میکردی سلیطه خانم
_اصلا من مگه زبون دارم من به این ارومی
#𝙋𝙖𝙧𝙩_60
#همخونه_اخموی_من
ازم جدا شد وبازوم گرفت وگفت
_دفعه ی بعد دوتایی میریم نمیایم تا یه مدت طولانی
_قول میدی؟
_قول میدم سلیطه ی بی بی،نگاش کن نگا چشاش یه قطره اشک بریزی کشتمتاااا
تلخ خندیدم و دستاش تو دستم محکم گرفتم...
_خیلی مواظب باش بی بی تو امانت منی هاااا
داروهات یادت نره نوبت دکتر داری سروقت برو
حالا یا بگو پسرت بیارتت اینجا من ببرمت یا خودش اونجا ببرتت یه دکتر خوب
_اووو الان من مادرم یا توی فنچ کوچولو
پشت چشمی نازک کردم و گفتم
_وقتی بی بی من داره میره مسافرت من مادر میشم مراقب دخترم باشه
خنده ای کرد و اروم روی بازوم کوبید و گفت
_این زبون نداشتی چیکار میکردی سلیطه خانم
_اصلا من مگه زبون دارم من به این ارومی
۱۲۵
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.