وقتی ترکش میکنی 💛 jin p4
(از دید الکس)
دکترا گفتن ک دیگ بر نمیگرده، رفتم برای اخرین بار ببینمش و باهاش حرف بزنم.
&: ا. ت... ل.. لطفا بیدارشو. دخترت بهت نیاز داره، مگه نمیگفتی تمام سعیتو میکنی ک پیششون بمونی هااا! پس چیشد؟ هققق
دستشو گرفتم و گریه میکردم ک احساس کردم دستش تکون خورد. به مانیتور نگاه کردم علائم حیاتی و هوشیاریش داشت میرفت بالا رفتم دکتر رو خبر کردم. بعد معاینه گفت این ی معجزه ست. دستگاهایی ک لازم نبود رو ازش جدا کردیم. چند روزی تو بیمارستان تحت نظر بود تا بهتر بشه، نمیخواستم فعلا چیزی ب جین بگم تا ا. ت کاملا خوب بشه. ا. ت رو بردم خونم و مواظبش بودم.
(پرش زمان)
الان دیگ ا. ت کاملا خوب شده میخوام ببرمش خونه خودش
از خوشحالی ی جا بند نمیشه مثل بچه هایی ک قراره برن شهربازی ذوق داره. رسیدیم، ماشینو پارک کردم و پیاده شدیم از ا. ت خواستم تو حیاط بمونه تا من بهش پیام بدم . زنگ در و زدم ک جین درو باز کرد، چشاش قرمز بود و پف کرده بود معلومه این چند وقت همش گریه کرده. رفتم داخل و رو مبل نشستم.
&: نگا با خودش چی کار کرده، یونهی کجاست؟
_: خوابیده
&: ببین جین میخوام ی چیزی بهت بگم راستش ا. ت...
_: اره میدونم
&: چیو میدونی؟
_: اینکه ا. ت بخاطر من بچه رو نگهداشت، اون میدونست من بهش وابستم و.. ولی ترکم کرد هققق
&: جین اروم باش، راستش میخواستم بگم ا. ت زندست
_: را.. راست میگی؟!!!
&؛ اوهوم، وقتی تو یونهی رو بردی دکترا بهم گفتن دیگ برنمیگرده و میخوان دستگاه رو ازش جدا کنن رفتم برا اخرین بار ببینمش و باهاش حرف بزنم ک دستش تکون خورد و تمام علائمش رفت بالا این چند وقت هم پیش من بود تا حالش بهتر بشه.
به ا. ت پیام دادم ک بیاد داخل.
#jin
#bts
#وانشات
#بی_تی_اس
دکترا گفتن ک دیگ بر نمیگرده، رفتم برای اخرین بار ببینمش و باهاش حرف بزنم.
&: ا. ت... ل.. لطفا بیدارشو. دخترت بهت نیاز داره، مگه نمیگفتی تمام سعیتو میکنی ک پیششون بمونی هااا! پس چیشد؟ هققق
دستشو گرفتم و گریه میکردم ک احساس کردم دستش تکون خورد. به مانیتور نگاه کردم علائم حیاتی و هوشیاریش داشت میرفت بالا رفتم دکتر رو خبر کردم. بعد معاینه گفت این ی معجزه ست. دستگاهایی ک لازم نبود رو ازش جدا کردیم. چند روزی تو بیمارستان تحت نظر بود تا بهتر بشه، نمیخواستم فعلا چیزی ب جین بگم تا ا. ت کاملا خوب بشه. ا. ت رو بردم خونم و مواظبش بودم.
(پرش زمان)
الان دیگ ا. ت کاملا خوب شده میخوام ببرمش خونه خودش
از خوشحالی ی جا بند نمیشه مثل بچه هایی ک قراره برن شهربازی ذوق داره. رسیدیم، ماشینو پارک کردم و پیاده شدیم از ا. ت خواستم تو حیاط بمونه تا من بهش پیام بدم . زنگ در و زدم ک جین درو باز کرد، چشاش قرمز بود و پف کرده بود معلومه این چند وقت همش گریه کرده. رفتم داخل و رو مبل نشستم.
&: نگا با خودش چی کار کرده، یونهی کجاست؟
_: خوابیده
&: ببین جین میخوام ی چیزی بهت بگم راستش ا. ت...
_: اره میدونم
&: چیو میدونی؟
_: اینکه ا. ت بخاطر من بچه رو نگهداشت، اون میدونست من بهش وابستم و.. ولی ترکم کرد هققق
&: جین اروم باش، راستش میخواستم بگم ا. ت زندست
_: را.. راست میگی؟!!!
&؛ اوهوم، وقتی تو یونهی رو بردی دکترا بهم گفتن دیگ برنمیگرده و میخوان دستگاه رو ازش جدا کنن رفتم برا اخرین بار ببینمش و باهاش حرف بزنم ک دستش تکون خورد و تمام علائمش رفت بالا این چند وقت هم پیش من بود تا حالش بهتر بشه.
به ا. ت پیام دادم ک بیاد داخل.
#jin
#bts
#وانشات
#بی_تی_اس
۱۲.۳k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.