پارت ۱
(هانا ویو):
از خواب بیدار شدم کوک رفته بود سره کار دیگه خسته شده بودم هیچوقت خونه نبود فقط ادعای عاشقی میکرد حای اجازه نمیداد برم پیش دوستام امشب سره شام بهش میگم تا حداقل بعضی موقع ها برم پیش دوستام یا اونا بیان پیشم. اون یه مافیا بود بعضی وقتا بخاطر سرد بودن هاش فکر میکردم دیگه دوستم نداره ولی خب اون کارش سخت تر از این حرفاست که زیاد باهام باشه مهم اینه که من دوستش دارم اونم عاشقمه.
(پرش زمانی ساعت ۸ شب):
تقریبا یه نیم ساعت دیگه کوک میومد رفتم غذا تقریبا آماده بود یه لباس قشنگ پوشیدم و خونه رو تمیز کردم تلوزیونم روشن کردم و تا بیاد نشستم فیلم دیدم...
(کوک ویو):
امروز خیلی خسته بودم زنگ زدم به بچه ها(بقیه اعضا)و گفتم بریم بار میخواستم به هانا خبر بدم ولی گوشیم شارژ نداشت ولش کردم گفتم زود برمیگردیم دیگه تقریبا ساعت ۸ و نیم بود که با بچه ها رفتیم بار.
(ا/ت ویو):
دیگه داشتم نگران میشدم اخه چرا نیومده بود بار اول نبود که دیر میومد ولی حداقل جواب میداد خیلی گشنم بود رفتم و یه سیبزمینی گذاشتم تو دهنم رفتم تو تخت دراز کشیدم تا بیاد.
(۳ساعت بعد):
از خواب بیدار شدم کوک رفته بود سره کار دیگه خسته شده بودم هیچوقت خونه نبود فقط ادعای عاشقی میکرد حای اجازه نمیداد برم پیش دوستام امشب سره شام بهش میگم تا حداقل بعضی موقع ها برم پیش دوستام یا اونا بیان پیشم. اون یه مافیا بود بعضی وقتا بخاطر سرد بودن هاش فکر میکردم دیگه دوستم نداره ولی خب اون کارش سخت تر از این حرفاست که زیاد باهام باشه مهم اینه که من دوستش دارم اونم عاشقمه.
(پرش زمانی ساعت ۸ شب):
تقریبا یه نیم ساعت دیگه کوک میومد رفتم غذا تقریبا آماده بود یه لباس قشنگ پوشیدم و خونه رو تمیز کردم تلوزیونم روشن کردم و تا بیاد نشستم فیلم دیدم...
(کوک ویو):
امروز خیلی خسته بودم زنگ زدم به بچه ها(بقیه اعضا)و گفتم بریم بار میخواستم به هانا خبر بدم ولی گوشیم شارژ نداشت ولش کردم گفتم زود برمیگردیم دیگه تقریبا ساعت ۸ و نیم بود که با بچه ها رفتیم بار.
(ا/ت ویو):
دیگه داشتم نگران میشدم اخه چرا نیومده بود بار اول نبود که دیر میومد ولی حداقل جواب میداد خیلی گشنم بود رفتم و یه سیبزمینی گذاشتم تو دهنم رفتم تو تخت دراز کشیدم تا بیاد.
(۳ساعت بعد):
۵.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.