پارت 3
کوک : حالا میخوام 2 نفر برن و 4 تشک بیارن
ات: حتما باید من بیارم
کوک : بله تو و یکی دیگه
ات: 😤😤😤😤😤
رفتیم آوردیم مجبورمون کرد 30 دیقه پلانک بریم
بچه ها: چه خبره ها مگه ما میتونیم انقدر رو بریم
بعد خیلی از بچه ها رفتن
کوک : خب ات بیا نوبت توعه
ات ویو: رفتم و روی تشک دراز کشیدم و یه نفس عمیق و شروع کردم
.
.
ات: چنددد دیقه شدد
کوک : تو برو
ات: لطفااا بگووو دارم میترکم کمرمممممممم
کوک: هنوز الان شروع کردییی
ات: بگوووووووووووو
ات: آیییییییییییییییییییی آه آه آه( قشنگ ناله میکرد😅)
کوک: پوزخند ( دختره انگار خیلی دلش خواسته)
ات : شکمممممم
شپلق افتاد زمین
ات: آییی چند شد
کوک : 1 دیقه و نیم
ات بلند شد و با تعجب بهش نگاه کرد چییییییی من 3 ساعته دارم میرم جمعا شد 1 دیقه و نیمممم
کوک: من چیکار کنم خودت کم رفتی و حالا از من شاکی هستی
ات : هوففففف
بعد زنگ بعدی شروع شد و کلا خلاصه ات بی حوصله بود و بعد زنگ خونه زد
همه وسایل هاشونو جمع کردن و از راهرو ها میرفتن پایین
مینحی: کجات درد میکنه ات
ات: بگو کجات درد نمیکنه
که یهو مربی رو دیدم که داشت برای خیلی ها امضا میداد
ات: چرا دارن ازش امضا میگرن
مینحی : چه بدونم
....
ات رسیدم خونه فردا مدرسه نبود و باید استراحت میکردم
خیلی خسته بودم تو تخت دراز کشیدم و یه دفعه گوشیم زنگ خورد مینحی بود
ات : چیه
مینحی: بریم بیرون
ات: برا چی
مینحی : یه سوپرایز
ات : کجایی
مینحی: ( آدرسو گفت)
ات : باش الان میام
( یه لباس انتخاب کرد آبی و طوسی بود و کلا بهش میومد اونو پوشید و آرایش کرد و رفت) ( لباس مینحی هم اون سمت چپی هست)
مینحی: سلاممم
ات: سلاممممممم
ات: گفتی سوپرایز داری
مینحی رفت کنار و پشتش یه تلوزیون بزرگ ها تو خیابون بود و تو اون فیلم اسلاید 3 پخش شد
ات : چی
ات: اون چه سکسی هست ( داشت با دهن باز به اون فیلم نگاه میکرد
مینحی : اون یه مدل معروف هست خیلیا نمیدونستن
ات: الان سوپرایزت این بود
مینحی: نه
مینحی: اینا
دو بیلیت درآورد
مینحی : بیلیتتتت مراسم مد آقای جئون
ات: اما من
مینحی: چی
ات: حتما باید من بیارم
کوک : بله تو و یکی دیگه
ات: 😤😤😤😤😤
رفتیم آوردیم مجبورمون کرد 30 دیقه پلانک بریم
بچه ها: چه خبره ها مگه ما میتونیم انقدر رو بریم
بعد خیلی از بچه ها رفتن
کوک : خب ات بیا نوبت توعه
ات ویو: رفتم و روی تشک دراز کشیدم و یه نفس عمیق و شروع کردم
.
.
ات: چنددد دیقه شدد
کوک : تو برو
ات: لطفااا بگووو دارم میترکم کمرمممممممم
کوک: هنوز الان شروع کردییی
ات: بگوووووووووووو
ات: آیییییییییییییییییییی آه آه آه( قشنگ ناله میکرد😅)
کوک: پوزخند ( دختره انگار خیلی دلش خواسته)
ات : شکمممممم
شپلق افتاد زمین
ات: آییی چند شد
کوک : 1 دیقه و نیم
ات بلند شد و با تعجب بهش نگاه کرد چییییییی من 3 ساعته دارم میرم جمعا شد 1 دیقه و نیمممم
کوک: من چیکار کنم خودت کم رفتی و حالا از من شاکی هستی
ات : هوففففف
بعد زنگ بعدی شروع شد و کلا خلاصه ات بی حوصله بود و بعد زنگ خونه زد
همه وسایل هاشونو جمع کردن و از راهرو ها میرفتن پایین
مینحی: کجات درد میکنه ات
ات: بگو کجات درد نمیکنه
که یهو مربی رو دیدم که داشت برای خیلی ها امضا میداد
ات: چرا دارن ازش امضا میگرن
مینحی : چه بدونم
....
ات رسیدم خونه فردا مدرسه نبود و باید استراحت میکردم
خیلی خسته بودم تو تخت دراز کشیدم و یه دفعه گوشیم زنگ خورد مینحی بود
ات : چیه
مینحی: بریم بیرون
ات: برا چی
مینحی : یه سوپرایز
ات : کجایی
مینحی: ( آدرسو گفت)
ات : باش الان میام
( یه لباس انتخاب کرد آبی و طوسی بود و کلا بهش میومد اونو پوشید و آرایش کرد و رفت) ( لباس مینحی هم اون سمت چپی هست)
مینحی: سلاممم
ات: سلاممممممم
ات: گفتی سوپرایز داری
مینحی رفت کنار و پشتش یه تلوزیون بزرگ ها تو خیابون بود و تو اون فیلم اسلاید 3 پخش شد
ات : چی
ات: اون چه سکسی هست ( داشت با دهن باز به اون فیلم نگاه میکرد
مینحی : اون یه مدل معروف هست خیلیا نمیدونستن
ات: الان سوپرایزت این بود
مینحی: نه
مینحی: اینا
دو بیلیت درآورد
مینحی : بیلیتتتت مراسم مد آقای جئون
ات: اما من
مینحی: چی
۱۴.۷k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.