چند پارتی جیمین
پارت اول
لونا: (منتظر جیمین بودم تا بیاد و باهم خبر حاملگیم رو جشن بگیریم..شروع کردم به تزئین کردن خونه...تا اینکه اومد)
جیمین: سلام چاگی من اومدم..میشه به من انرژی بدی خیلی خسته شدم
لونا: سلام..حتما( بوسیدمش)
جیمین :چرا خونه اینطوریه؟ مناسبتی یه؟.. من نمیدونم
لونا: راستش..من و تو داریم مامان و بابا میشیم
جیمین: چی؟ ...واقعا؟.... پشمام....واقعنی؟ ( بغلش کردم و تو هوا چرخوندمش )وایییی خیلی خوشحالم کردی... ععررر
لونا: آیی..آروم..😂😂
جیمین: باشه..باشه ( رفتم جلو و عاشقانه بوسیدمش )
لونا:**
لونا: (منتظر جیمین بودم تا بیاد و باهم خبر حاملگیم رو جشن بگیریم..شروع کردم به تزئین کردن خونه...تا اینکه اومد)
جیمین: سلام چاگی من اومدم..میشه به من انرژی بدی خیلی خسته شدم
لونا: سلام..حتما( بوسیدمش)
جیمین :چرا خونه اینطوریه؟ مناسبتی یه؟.. من نمیدونم
لونا: راستش..من و تو داریم مامان و بابا میشیم
جیمین: چی؟ ...واقعا؟.... پشمام....واقعنی؟ ( بغلش کردم و تو هوا چرخوندمش )وایییی خیلی خوشحالم کردی... ععررر
لونا: آیی..آروم..😂😂
جیمین: باشه..باشه ( رفتم جلو و عاشقانه بوسیدمش )
لونا:**
۱۲.۹k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.