part 3
۳ روز بعد
امروز روز مرخص شدنم بود.
هم خوشحال بودم هم ناراحت.
از اینکه داشتم از اینجا میرفتم خوشحال بودم ولی باید خدمتکار باشم و این نارحتم میکرد.
کوک در اتاقو وا کرد و به سمتم ا مد:خب دیگه بلند شو بریم و اومد سمتم و دستمو گرفت و کمکم کرد که از تخت بیام پایین و بعد به سمت اسانسور حرکت کردیم.
وقتی رسیدیم به پارکینگ به سمت ماشینش رفت.
ماشینی که هر کس توانایی خریدش رو نداشت!
سوار ماشین شدیم به سمت مکانی که من بلد نبودم راه افتادیم.
وقتی رسیدیم با عمارتی روبه رو شدم که واقعا زیبا بود.
تم مشکی و سفیدی که داشت صد برابر زیبا ترش میکرد و این باعث زیباتر شدن اون مکان میشد.
به سمت در عمارت حرکت کرد که در واشد و به سمت داخل حرکت کرد.
داخلش از بیرونش هم قشنگ تر بود.
گل های رز زرد و قرمز پوشیده شده بود رو دیدم.
از ماشین پیاده شد و در منم باز کرد و جلو تر به سمت در رفتو در عمارتو باز کرد.
امروز روز مرخص شدنم بود.
هم خوشحال بودم هم ناراحت.
از اینکه داشتم از اینجا میرفتم خوشحال بودم ولی باید خدمتکار باشم و این نارحتم میکرد.
کوک در اتاقو وا کرد و به سمتم ا مد:خب دیگه بلند شو بریم و اومد سمتم و دستمو گرفت و کمکم کرد که از تخت بیام پایین و بعد به سمت اسانسور حرکت کردیم.
وقتی رسیدیم به پارکینگ به سمت ماشینش رفت.
ماشینی که هر کس توانایی خریدش رو نداشت!
سوار ماشین شدیم به سمت مکانی که من بلد نبودم راه افتادیم.
وقتی رسیدیم با عمارتی روبه رو شدم که واقعا زیبا بود.
تم مشکی و سفیدی که داشت صد برابر زیبا ترش میکرد و این باعث زیباتر شدن اون مکان میشد.
به سمت در عمارت حرکت کرد که در واشد و به سمت داخل حرکت کرد.
داخلش از بیرونش هم قشنگ تر بود.
گل های رز زرد و قرمز پوشیده شده بود رو دیدم.
از ماشین پیاده شد و در منم باز کرد و جلو تر به سمت در رفتو در عمارتو باز کرد.
۱۱.۶k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.