عشق دوباره پارت ۴
ویو جونگ کوک
اون اومده بود دوباره نمیخوام ببینمشو افسرده تر بشه برا همین با سردی باهاش حرف زدم و گرنه دوستش دارم بغض کردنشو میتونستم حس کنم هر وقت تو بغلم گریه میکرد دلم براش ریش ریش میشدو منم برای اینکه اروم بشه موهاشو نوازش میکردم
*اوووو لونا میشه امشب اینجا بمونین باهم بازی میکنیم و فیلم میبینیم
=امممم خب خواهری تو مشکلی نداری؟
چ.... چی..... ن.... نه ندارم
=خوبی؟
اره بابا
ذهن کوک: مطمئنم که خوب نیست برای اینکه ارومش کنم شروع به حرف زدن کردم
-جیا
*جونم داداشی
-من با لینا میرم تو اتاق کارش دارم
*اووووو باشه (لبخند میروز مردانه
ویو جیا
برای اینکه دوباره جونگ کوک و به لیا برسونم نقش بازی کردم تا دوباره پیش هم باشن
پایان ویو جیا
-پاشو بریم (سرد)
چـ... چی
ویو جونگ کوک
دیدم بلند نمیشه برا همین دستشو گرفتم و بردمش تو اتاق...........
شرایط پارت بعد
۲کامنت
۳لایک
اون اومده بود دوباره نمیخوام ببینمشو افسرده تر بشه برا همین با سردی باهاش حرف زدم و گرنه دوستش دارم بغض کردنشو میتونستم حس کنم هر وقت تو بغلم گریه میکرد دلم براش ریش ریش میشدو منم برای اینکه اروم بشه موهاشو نوازش میکردم
*اوووو لونا میشه امشب اینجا بمونین باهم بازی میکنیم و فیلم میبینیم
=امممم خب خواهری تو مشکلی نداری؟
چ.... چی..... ن.... نه ندارم
=خوبی؟
اره بابا
ذهن کوک: مطمئنم که خوب نیست برای اینکه ارومش کنم شروع به حرف زدن کردم
-جیا
*جونم داداشی
-من با لینا میرم تو اتاق کارش دارم
*اووووو باشه (لبخند میروز مردانه
ویو جیا
برای اینکه دوباره جونگ کوک و به لیا برسونم نقش بازی کردم تا دوباره پیش هم باشن
پایان ویو جیا
-پاشو بریم (سرد)
چـ... چی
ویو جونگ کوک
دیدم بلند نمیشه برا همین دستشو گرفتم و بردمش تو اتاق...........
شرایط پارت بعد
۲کامنت
۳لایک
۵.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.