فیک جیمین مافیای شب
پارت ۱۵:
بچه ها امتحان هام شروع شده دیگه خیلی سخت میام تو ویسکونتی سر میزنم چون ممکنه نباشم تا امتحان های آخر ترم هر موقع اومدم ویس سعی میکنم واستون چند تا پارت آپ کنم البته به شرطی که حمایت کنید قشنگا ❤
سوجین :الو سلام ا.ت خوبی؟
ا.ت:مرسی تو خوبی؟
سوجین :آره..... میگم دیگه آماده شین من میام دنبالتون نیم ساعت دیگه.
ا.ت:اوکی حله.گود بای
سوجین :بای
ا.ت به یونجی گفت که آماده بشه و وقتی که لباسای مد نظر رو پوشیدن ، آرایش کردن و رفتن دم در. در همین حین آیفون خونه زده شد.
ا.ت:فکر کنم سوجین باشه. (آیفون تصوری دارن) بله خودشه
یونجی:اوهوم.
رفتن بیرون و سوار ماشین سوجین شدن.
سوجین:سلام خوشگلای من
ا.ت:هِلو پرنسس
یونجی:سلام خانم ملکه
سوجین :بزنین بریم ولگردی🤣😁
یونجی و ا.ت:اوکی (خنده😂)
رفتن چند تا پاساژ و تا جایی که میتونستن مغازه های لباس هارو خالی کردن، حالا نوبت لباس آرایش و اکسسوری بود، کلی لوازم آرایش و بقیه ی خرید اشونو کردن.
ا.ت:به نظرتون بس نیست؟
یونجی:آره من که دیگه دستم جا نداره 😁
سوجین:نه من هنوز پولام مونده. 😃
ا.ت و یونجی:(نگاه های سرشار از فحش😑)
سوجین :باشه بابا اینجوری نگام نکنین 😅
منظورم اینه اینارو بزاریم تو ماشین بعدش بریم یه چیزی بخوریم.
ا.ت:اوکی موافقم .
یونجی:منم موافقم.
بستنی هاشون رو خوردن.
فلش بک به چند روز بعد :
ادامه در پارت بعد. (در ضمن تا کامنت نزارید از پارت بعد خبری نیست)
بچه ها امتحان هام شروع شده دیگه خیلی سخت میام تو ویسکونتی سر میزنم چون ممکنه نباشم تا امتحان های آخر ترم هر موقع اومدم ویس سعی میکنم واستون چند تا پارت آپ کنم البته به شرطی که حمایت کنید قشنگا ❤
سوجین :الو سلام ا.ت خوبی؟
ا.ت:مرسی تو خوبی؟
سوجین :آره..... میگم دیگه آماده شین من میام دنبالتون نیم ساعت دیگه.
ا.ت:اوکی حله.گود بای
سوجین :بای
ا.ت به یونجی گفت که آماده بشه و وقتی که لباسای مد نظر رو پوشیدن ، آرایش کردن و رفتن دم در. در همین حین آیفون خونه زده شد.
ا.ت:فکر کنم سوجین باشه. (آیفون تصوری دارن) بله خودشه
یونجی:اوهوم.
رفتن بیرون و سوار ماشین سوجین شدن.
سوجین:سلام خوشگلای من
ا.ت:هِلو پرنسس
یونجی:سلام خانم ملکه
سوجین :بزنین بریم ولگردی🤣😁
یونجی و ا.ت:اوکی (خنده😂)
رفتن چند تا پاساژ و تا جایی که میتونستن مغازه های لباس هارو خالی کردن، حالا نوبت لباس آرایش و اکسسوری بود، کلی لوازم آرایش و بقیه ی خرید اشونو کردن.
ا.ت:به نظرتون بس نیست؟
یونجی:آره من که دیگه دستم جا نداره 😁
سوجین:نه من هنوز پولام مونده. 😃
ا.ت و یونجی:(نگاه های سرشار از فحش😑)
سوجین :باشه بابا اینجوری نگام نکنین 😅
منظورم اینه اینارو بزاریم تو ماشین بعدش بریم یه چیزی بخوریم.
ا.ت:اوکی موافقم .
یونجی:منم موافقم.
بستنی هاشون رو خوردن.
فلش بک به چند روز بعد :
ادامه در پارت بعد. (در ضمن تا کامنت نزارید از پارت بعد خبری نیست)
۱۰.۶k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.