A lovely design p12
Part 13
(فلش بک)
مجری ویو
داشتم تو اینترنت می چرخیدم که یک خبرای همیشه مثل رابطه ی یونگی با هوسوک و جونگکوک و تهیونگ رو میدیدم. نمیتونم در این باره مقاله بنویسم چون خودشون این موضوع رو تکذیب کردن ناگهان مقاله ی
《 ا.ت صاحب بزرگترین مزون جهان لزبین است》
از این تیتر خیلی تعجب کرده ام .پس یکم رفتم سرچ کردم و دیدم شایعه ها بیشتر بوده. انگار میتونم اینو بگم .میخواستم شروع کنم مقاله نوشتن که یه خبر دیگری دیدم:《رابطه ی مین یونگی با طراح لباس خود》
طراح لباسش کی بود؟ وااااااایییییییییییییییییییییییییییی😱 ا.ت با یونگی رابطه داره. پس الان یک مصاحبه ترتیب میدم تا یونگی رو تحت تاثیر قرار بدم.
(زمان حال)
م: امروز یک شایعه توی فضای مجازی پخش شد که دوست دخترتون لز است. فکر کنم اسم معشوقشون لونا بود.
یونگی : م..منظورتون چیه؟
م :مگر شما با طراح لباس گروهتون رابطه ندارید ؟
یونگی :م..من..من...
جیمین : بسه دیگه جمعش کنید این مسخره بازیا رو. شما فقط دارید مارو تحت فشار میگذارید😠(اوووو خشم موچی)
(راوی ویو)
ناگهان صدای تیراندازی اومد .همه جیغ کشیدند و فرار کردن.... کلی تک تیر انداز وارد استودیو شد. ناگهان لونا وارد شد:
لونا :کدوم ک.خلی گفت که من با اون ا.ت ی ع.تر رابطه دارم؟
ا.ت ناگهان وارد شد:
ا.ت: کدوم ک.کشی گفت من با اون لونا ع.دماغی رابطه دارم؟
نامجون: هعیی کمال هم نشینی با من در اینا اثر نکرده😔
یونگی: ولی برای من اثر کرده. جین برو پاپکورن درست کن
جین: شینیم بینیم دادا؛ من خودم الان دارم تماشا میکنم
کوک: مگه اومدید سینما؟ برید مجری رو فراری بدید
م: یا موسی ابن جعفر
ا.ت ، لونا : حملهههههه
(راوی ویو)
ا.ت و لونا بعد از جر دادن مجرید به جر دادن و تخریب کردن خودشون مشغول شدن:
لونا: تو چه غلطی کردی که گفتن اون رابطه ی مسخره رو داریم؟
ا.ت: تو چه ک.ی خوردی که این اتفاق افتاد ؟
تهیونگ: هی هی آروم
ا.ت :هووووووففف
و بعد با عصبانیت استودیو رو ترک کرد.
یونگی به بادیگارداش گفت که یه گوش مالی حسابی به مجری بدن و بعد به سمت عمارت حرکت کرد.
وقتی وارد شد ا.ت کنار پله ها داشت گریه میکرد یونگی آروم و ملایم پرسید: چی شده چاگیا؟
ا.ت: من...هق..هیچوقت.....هق..با..هق...اون..هق..وارد رابطه..هق..نمیشم.هق..هق.😢
یونگی: تو چه مشکلی با اون داری ؟
ا.ت: وقتی ۱۱ سالم بود، دوستای خیلی خوبی داشتم. ولی لونا حسودی کرد و تصمیم گرفت که یه شایعه درباره ی من تو کانال مدرسه بنویسه. اون گفت که من هر روز با یه پسری تو خونه ام و چند تا عکس هم فتو شاپ کرد بعد .از اون دوستام ولم کردن و پدرم هم منو از خونه بیرون انداخت. من تا ۳ سال پیش خونه خالم زندگی میکردم. الان از اون مخمصه خلاص شد ولی دوباره سر و کله ی این حروزاده تو زندگی من پیدا شده😭
ادامه کامنت ♡
(فلش بک)
مجری ویو
داشتم تو اینترنت می چرخیدم که یک خبرای همیشه مثل رابطه ی یونگی با هوسوک و جونگکوک و تهیونگ رو میدیدم. نمیتونم در این باره مقاله بنویسم چون خودشون این موضوع رو تکذیب کردن ناگهان مقاله ی
《 ا.ت صاحب بزرگترین مزون جهان لزبین است》
از این تیتر خیلی تعجب کرده ام .پس یکم رفتم سرچ کردم و دیدم شایعه ها بیشتر بوده. انگار میتونم اینو بگم .میخواستم شروع کنم مقاله نوشتن که یه خبر دیگری دیدم:《رابطه ی مین یونگی با طراح لباس خود》
طراح لباسش کی بود؟ وااااااایییییییییییییییییییییییییییی😱 ا.ت با یونگی رابطه داره. پس الان یک مصاحبه ترتیب میدم تا یونگی رو تحت تاثیر قرار بدم.
(زمان حال)
م: امروز یک شایعه توی فضای مجازی پخش شد که دوست دخترتون لز است. فکر کنم اسم معشوقشون لونا بود.
یونگی : م..منظورتون چیه؟
م :مگر شما با طراح لباس گروهتون رابطه ندارید ؟
یونگی :م..من..من...
جیمین : بسه دیگه جمعش کنید این مسخره بازیا رو. شما فقط دارید مارو تحت فشار میگذارید😠(اوووو خشم موچی)
(راوی ویو)
ناگهان صدای تیراندازی اومد .همه جیغ کشیدند و فرار کردن.... کلی تک تیر انداز وارد استودیو شد. ناگهان لونا وارد شد:
لونا :کدوم ک.خلی گفت که من با اون ا.ت ی ع.تر رابطه دارم؟
ا.ت ناگهان وارد شد:
ا.ت: کدوم ک.کشی گفت من با اون لونا ع.دماغی رابطه دارم؟
نامجون: هعیی کمال هم نشینی با من در اینا اثر نکرده😔
یونگی: ولی برای من اثر کرده. جین برو پاپکورن درست کن
جین: شینیم بینیم دادا؛ من خودم الان دارم تماشا میکنم
کوک: مگه اومدید سینما؟ برید مجری رو فراری بدید
م: یا موسی ابن جعفر
ا.ت ، لونا : حملهههههه
(راوی ویو)
ا.ت و لونا بعد از جر دادن مجرید به جر دادن و تخریب کردن خودشون مشغول شدن:
لونا: تو چه غلطی کردی که گفتن اون رابطه ی مسخره رو داریم؟
ا.ت: تو چه ک.ی خوردی که این اتفاق افتاد ؟
تهیونگ: هی هی آروم
ا.ت :هووووووففف
و بعد با عصبانیت استودیو رو ترک کرد.
یونگی به بادیگارداش گفت که یه گوش مالی حسابی به مجری بدن و بعد به سمت عمارت حرکت کرد.
وقتی وارد شد ا.ت کنار پله ها داشت گریه میکرد یونگی آروم و ملایم پرسید: چی شده چاگیا؟
ا.ت: من...هق..هیچوقت.....هق..با..هق...اون..هق..وارد رابطه..هق..نمیشم.هق..هق.😢
یونگی: تو چه مشکلی با اون داری ؟
ا.ت: وقتی ۱۱ سالم بود، دوستای خیلی خوبی داشتم. ولی لونا حسودی کرد و تصمیم گرفت که یه شایعه درباره ی من تو کانال مدرسه بنویسه. اون گفت که من هر روز با یه پسری تو خونه ام و چند تا عکس هم فتو شاپ کرد بعد .از اون دوستام ولم کردن و پدرم هم منو از خونه بیرون انداخت. من تا ۳ سال پیش خونه خالم زندگی میکردم. الان از اون مخمصه خلاص شد ولی دوباره سر و کله ی این حروزاده تو زندگی من پیدا شده😭
ادامه کامنت ♡
۱۱.۳k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.