p 1
کنارتم :
این داستان درباره ی یه یک زوج هست بنام تهیونگ و ایملیا اونا عاشق هم تا اینکه ازدواج میکنن بعد صاحب یه پسر خوجمل هم میشن بعد از اون دقیقا فیلیکس یعنی پسر اونا فقط چند ماهش بود که مامان باباش طلاق گرفتن ....
..................
تهیونگ: ایملیا من دیگه نمیتونم رفتار هاتو تحمل کنم ....
ایملیا: وااا مگه چیکار کردم ؟
تهیونگ: خب تو همش بهم زنگ میزنی که چی بشه هاااااا؟
ایملیا: تهیونگ خب من نگرانتم میدونی اگه اتفاقی برای تو بیوفته من میمیرم این بچه هم دیگه نمیتونه پدرش رو ببینه😥😢😭(بغض)
تهیونگ: باید طلاق بگیریم
ایملیا: چ....چییییی؟
تهیونگ : همین که گفتم (داد)
ایملیا : ( 😭 )
(ایملیا رفت وسایلشو جمع کرد و رسید به دم در که گفت )
ایملیا: ( بهم نیاز پیدا میکنی یروزی....)
《و رفت》
(ایملیا داشت میرفت که یهو ......
نت خریدم 😁😁😁
بعدی؟
این داستان درباره ی یه یک زوج هست بنام تهیونگ و ایملیا اونا عاشق هم تا اینکه ازدواج میکنن بعد صاحب یه پسر خوجمل هم میشن بعد از اون دقیقا فیلیکس یعنی پسر اونا فقط چند ماهش بود که مامان باباش طلاق گرفتن ....
..................
تهیونگ: ایملیا من دیگه نمیتونم رفتار هاتو تحمل کنم ....
ایملیا: وااا مگه چیکار کردم ؟
تهیونگ: خب تو همش بهم زنگ میزنی که چی بشه هاااااا؟
ایملیا: تهیونگ خب من نگرانتم میدونی اگه اتفاقی برای تو بیوفته من میمیرم این بچه هم دیگه نمیتونه پدرش رو ببینه😥😢😭(بغض)
تهیونگ: باید طلاق بگیریم
ایملیا: چ....چییییی؟
تهیونگ : همین که گفتم (داد)
ایملیا : ( 😭 )
(ایملیا رفت وسایلشو جمع کرد و رسید به دم در که گفت )
ایملیا: ( بهم نیاز پیدا میکنی یروزی....)
《و رفت》
(ایملیا داشت میرفت که یهو ......
نت خریدم 😁😁😁
بعدی؟
۵.۴k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.