Son's love for mother =)
بریم برا پارت اول
.
.
.
.
.
از دید ا.ت
بالاخره این ماموریت هم تموم شد ینی چی من برم از یه خلافکار مواظبت کنم
عوووف ا.ت این حرفا چیه میخوای فرشته رانده شده شی
همینطور که با خودش حرف میزد به راه رفتن توی کوچه ها ادامه داد تا به خونش برسه
به محض اینکه پاش به خونه رسید گردنبندش قرمز شد و این ینی ماموریت جدیدی در انتظارشه
بدون معطلی با ورد و جادویی که در اختیارش بود خودشو به ماورای این دنیا رسوند
_آفرین ا.ت کارتو درست انجام دادی
+ممنون سرورم ولی من فرشته الکی و تازه کار که نیستم ملکه فرشته هام و این چیزا برام مثل آب خوردنه
_این ینی چی؟ آب خوردن مگ رفتی آب بخوری
+سرورم این یک اصطلاحه بین ادماست
_اوو درسته خب خیلی خودتو درگیر این چیزا نکن یه ماموریت برات دارم
+گوش به فرمانم
_خب نگا کن یادت میاد موقع به دنیا اومدن 6 تا پسر گلوشونو بوسیدی و از روح خودت به اونها دادی
+بله یادم میاد
_ماموریت اینه اونهارو مطلع کنی که اونها چی هستند و باید چیکار کنند
+ولی سرورم اینکار خیلی خطرناکه
_اما تو میتونی الانم باید برگردی
+ممنونم(و تعظیم کوتاهی میکنه)
از دید ا.ت:صبح با آلارم موبایلم بیدار شدم و به سمت آشپزخونه رفتم تا یچی بخورم... صبحونم که تموم شد به سمت ماشینم رفتم و به سمت کمپانی هایب رفتم و به محض رسیدن ماشینم رو توی پارکینگ پارک کردم و به سمت کمپانی حرکت کردم
از دید نامجون:
دوساعته داریم تمرین میکنیم بالاخره وقت استراحت رسید امروز قرار بود مدیر برنامه جدیدمون بیاد ولی چرا باید باهامون زندگی کنهههه
تو همین فکرا بودم که در زده شد و...
.
.
.
.
خب میدونم خیلی خوب نشد ولی پارت اوله خلاصه
.
.
.
.
.
از دید ا.ت
بالاخره این ماموریت هم تموم شد ینی چی من برم از یه خلافکار مواظبت کنم
عوووف ا.ت این حرفا چیه میخوای فرشته رانده شده شی
همینطور که با خودش حرف میزد به راه رفتن توی کوچه ها ادامه داد تا به خونش برسه
به محض اینکه پاش به خونه رسید گردنبندش قرمز شد و این ینی ماموریت جدیدی در انتظارشه
بدون معطلی با ورد و جادویی که در اختیارش بود خودشو به ماورای این دنیا رسوند
_آفرین ا.ت کارتو درست انجام دادی
+ممنون سرورم ولی من فرشته الکی و تازه کار که نیستم ملکه فرشته هام و این چیزا برام مثل آب خوردنه
_این ینی چی؟ آب خوردن مگ رفتی آب بخوری
+سرورم این یک اصطلاحه بین ادماست
_اوو درسته خب خیلی خودتو درگیر این چیزا نکن یه ماموریت برات دارم
+گوش به فرمانم
_خب نگا کن یادت میاد موقع به دنیا اومدن 6 تا پسر گلوشونو بوسیدی و از روح خودت به اونها دادی
+بله یادم میاد
_ماموریت اینه اونهارو مطلع کنی که اونها چی هستند و باید چیکار کنند
+ولی سرورم اینکار خیلی خطرناکه
_اما تو میتونی الانم باید برگردی
+ممنونم(و تعظیم کوتاهی میکنه)
از دید ا.ت:صبح با آلارم موبایلم بیدار شدم و به سمت آشپزخونه رفتم تا یچی بخورم... صبحونم که تموم شد به سمت ماشینم رفتم و به سمت کمپانی هایب رفتم و به محض رسیدن ماشینم رو توی پارکینگ پارک کردم و به سمت کمپانی حرکت کردم
از دید نامجون:
دوساعته داریم تمرین میکنیم بالاخره وقت استراحت رسید امروز قرار بود مدیر برنامه جدیدمون بیاد ولی چرا باید باهامون زندگی کنهههه
تو همین فکرا بودم که در زده شد و...
.
.
.
.
خب میدونم خیلی خوب نشد ولی پارت اوله خلاصه
۳.۹k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.