رمان دل بی قرار من❤️🙃پارات18
ارسلان:برو بشین
دیانا:صندلی چرخ دار هم داره واو
ارسلان:دستشو گرفتم دورش دادم
دیانا:ارسلان منو مدیر میکنی من مدیر دومم
ارسلان:باشه میکنمت ولی قانون داره اول باید پیش من بشینی فقط دونبال من باشی
همین دیگه
دیانا:باشه چشم
ارسلان:قربونت برم
ارسلان اومد بغلم کرد انقدر خواب داشتم که تو بغل گرمش خواب رفتم
دیدم دیانا بلند نمیشه
دیدم تو بغلم خوابیده
گذاشتمش روی مبل و گذاشتم بخوابه
پانیذ در زد و اومد تو
پانیذ:دیانا بیا بریم این چچرا اینجا خوابید
ارسلان:تو بغلم بود خوابش برد
پانیذ:سع
ارسلان:کوفت😑😑
حالا برو بیرون بیدار میشه
پانیذ:منشی یا کسای دیگه بیان چی
ارسلان:فضولن مگه اینجا خوابیده دیگه
پانیذ:ببرمش خونه
ارسلان:نه نمیخواد
پانیذ:چرا،اینجا باشه مسخرت میکنن خنگ خدا
ارسلان:غلط کردن و بعد خودتی
پانیذ:من بزار دعا بخونم واسش،الله حمد انیییی اسحلککک بقیشو بلد نیستم🤣🤣🤣
ارسلان:چص مسخره
پانیذ:دوباره باید بخونم اول خودت چص کردی روم منم کردم تیده(,تیده یعنی خیره به لحن لوس بازی)
ادامه دارد.....
من چص نمیکنم اینم پارات بعد🤣🤣🤣
دیانا:صندلی چرخ دار هم داره واو
ارسلان:دستشو گرفتم دورش دادم
دیانا:ارسلان منو مدیر میکنی من مدیر دومم
ارسلان:باشه میکنمت ولی قانون داره اول باید پیش من بشینی فقط دونبال من باشی
همین دیگه
دیانا:باشه چشم
ارسلان:قربونت برم
ارسلان اومد بغلم کرد انقدر خواب داشتم که تو بغل گرمش خواب رفتم
دیدم دیانا بلند نمیشه
دیدم تو بغلم خوابیده
گذاشتمش روی مبل و گذاشتم بخوابه
پانیذ در زد و اومد تو
پانیذ:دیانا بیا بریم این چچرا اینجا خوابید
ارسلان:تو بغلم بود خوابش برد
پانیذ:سع
ارسلان:کوفت😑😑
حالا برو بیرون بیدار میشه
پانیذ:منشی یا کسای دیگه بیان چی
ارسلان:فضولن مگه اینجا خوابیده دیگه
پانیذ:ببرمش خونه
ارسلان:نه نمیخواد
پانیذ:چرا،اینجا باشه مسخرت میکنن خنگ خدا
ارسلان:غلط کردن و بعد خودتی
پانیذ:من بزار دعا بخونم واسش،الله حمد انیییی اسحلککک بقیشو بلد نیستم🤣🤣🤣
ارسلان:چص مسخره
پانیذ:دوباره باید بخونم اول خودت چص کردی روم منم کردم تیده(,تیده یعنی خیره به لحن لوس بازی)
ادامه دارد.....
من چص نمیکنم اینم پارات بعد🤣🤣🤣
۱۲.۸k
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.