Who looks like (شبیه کیه)
P.⁴
TAKEPARTY
ALL and V
: بد گوشت مالیش دادی پدر سوخته
سابرینا که از تعریف و تحسین هیونگ هاش و از اینکه تحسینشون رو برانگیخته راضی بود لبخند کجی روی چهره خشک و بیروحش نشست
جیمین انگشت اشارشو بلند کرد و بعد از چند بار سرفه گفت
: ن.گران..من..ن.باشید..من..من...خوبم!
جین که بخاطر کتک خوردن جیمین از یه بچه هفده ساله نقش زمین شده بود، روی ران نامجون میزد و سرخ سرخش کرده بود
قطره اشکی که بخاطر خنده های از ته دل گوشه چشمش نشسته بود و پاک کرد و گفت
: جونگکوک.. از روی میز رامن جیمینم بده بخورم.. اون تا چند هفته آینده مثل مرغ باید با نی غذا بخوره
کوک با خنده رامن و به جین داد و بلند شد و به سمت سابرینا رفت
: شاگرد خیلی خوبی هستی.. خیلی زود یاد میگیری واقعا بهت افتخار میکنم
دختر مشت محکمی به بازوی کوک زد. صورتش مچاله شد و آخ ریزی گفت
: میبینم.. مشتات..خیلی..قوی شدن
تای ابروی دلبری مثل پدرش بالا داد
تهیونگ وقتی دید تک تک بچه ها از زور بازوش و کارش تعریف میکنند و به وسط نقطه چپشونه همه چی، عصبانی شد
_ از کی تا حالا سابرینا این همه مدافع و پشتیبان پیدا کرده.. ناسلامتی شما بزرگترین باید سرزنشش کنید نه اینکه بهش بال و پر بدید و بیشتر تشویق به این کار بکنید
نامجون متفکرانه عینک طبیش و به چشماش زد و کتاب و یک چاپستیک از روی میز غذا خوری برداشت و از روانشناسی تاریک برای متقاعد کردن تهیونگ و کنترل ذهنش استفاده کرد
: دوست من، برادر من به سوالات من با دقت پاسخ بده.. کی دعوا رو اول از همه شروع کرده
تمام اعضا یکصدا و با آهنگ گفتند
: اون گنده بک
نامجون لبخندی زد و نگاهش و به تهیونگ داد
_ پسره اما...
بشکنی زد و گفت
: درسته.. حالا کی اول قلدری کرده؟
پسرا یکصدا و دسته جمعی گفتند
: اون گنده بک
نامجون دوباره لبخندی زد و به تهیونگ نگاه کرد. تهیونگ جاخورده و بهت زده از سیل صدا و نگاه های جدی گفت
_ پسره..
نامجون سری تکون داد و با صدای نسبتا بلند و پر تحکمی گفت
: کی اول سابرینا رو هل داده
با خشم بیشتری گفتن
: اون گنده بک!
اینبار اعضا با چشم های گرسنه اشان به تهیونگ چشم دوختن. تهیونگ که جا خورده بود به تقلید از پسرا گفت
_ اون گنده بک
نامجون با ذوق و روی خوش گفت
: آفرین پس سابرینا فقط از خودش دفاع کرده
مصادف با جمله اش کتاب و چاپستیک دستش و که تهدید وار به سمت تهیونگ گرفته بود و گوشه ای پرت کرد.
تهیونگ که هنوز اسیر سحر و جادوی باهوش ترین عضو گروه بود مثل خل ها هعی میگفت " اون گنده بک، اون گنده بک"
اعضا دور سابرینا جمع شدن و اول از همه جونگکوک بغلش کرد و با ذوق گفت
: اییی قربونش برم عین خودمه..هم استایلش شبیه منه هم مثل خودم ورزشکاره معلومه تهیونگ از من تیکه گرفته خورده
TAKEPARTY
ALL and V
: بد گوشت مالیش دادی پدر سوخته
سابرینا که از تعریف و تحسین هیونگ هاش و از اینکه تحسینشون رو برانگیخته راضی بود لبخند کجی روی چهره خشک و بیروحش نشست
جیمین انگشت اشارشو بلند کرد و بعد از چند بار سرفه گفت
: ن.گران..من..ن.باشید..من..من...خوبم!
جین که بخاطر کتک خوردن جیمین از یه بچه هفده ساله نقش زمین شده بود، روی ران نامجون میزد و سرخ سرخش کرده بود
قطره اشکی که بخاطر خنده های از ته دل گوشه چشمش نشسته بود و پاک کرد و گفت
: جونگکوک.. از روی میز رامن جیمینم بده بخورم.. اون تا چند هفته آینده مثل مرغ باید با نی غذا بخوره
کوک با خنده رامن و به جین داد و بلند شد و به سمت سابرینا رفت
: شاگرد خیلی خوبی هستی.. خیلی زود یاد میگیری واقعا بهت افتخار میکنم
دختر مشت محکمی به بازوی کوک زد. صورتش مچاله شد و آخ ریزی گفت
: میبینم.. مشتات..خیلی..قوی شدن
تای ابروی دلبری مثل پدرش بالا داد
تهیونگ وقتی دید تک تک بچه ها از زور بازوش و کارش تعریف میکنند و به وسط نقطه چپشونه همه چی، عصبانی شد
_ از کی تا حالا سابرینا این همه مدافع و پشتیبان پیدا کرده.. ناسلامتی شما بزرگترین باید سرزنشش کنید نه اینکه بهش بال و پر بدید و بیشتر تشویق به این کار بکنید
نامجون متفکرانه عینک طبیش و به چشماش زد و کتاب و یک چاپستیک از روی میز غذا خوری برداشت و از روانشناسی تاریک برای متقاعد کردن تهیونگ و کنترل ذهنش استفاده کرد
: دوست من، برادر من به سوالات من با دقت پاسخ بده.. کی دعوا رو اول از همه شروع کرده
تمام اعضا یکصدا و با آهنگ گفتند
: اون گنده بک
نامجون لبخندی زد و نگاهش و به تهیونگ داد
_ پسره اما...
بشکنی زد و گفت
: درسته.. حالا کی اول قلدری کرده؟
پسرا یکصدا و دسته جمعی گفتند
: اون گنده بک
نامجون دوباره لبخندی زد و به تهیونگ نگاه کرد. تهیونگ جاخورده و بهت زده از سیل صدا و نگاه های جدی گفت
_ پسره..
نامجون سری تکون داد و با صدای نسبتا بلند و پر تحکمی گفت
: کی اول سابرینا رو هل داده
با خشم بیشتری گفتن
: اون گنده بک!
اینبار اعضا با چشم های گرسنه اشان به تهیونگ چشم دوختن. تهیونگ که جا خورده بود به تقلید از پسرا گفت
_ اون گنده بک
نامجون با ذوق و روی خوش گفت
: آفرین پس سابرینا فقط از خودش دفاع کرده
مصادف با جمله اش کتاب و چاپستیک دستش و که تهدید وار به سمت تهیونگ گرفته بود و گوشه ای پرت کرد.
تهیونگ که هنوز اسیر سحر و جادوی باهوش ترین عضو گروه بود مثل خل ها هعی میگفت " اون گنده بک، اون گنده بک"
اعضا دور سابرینا جمع شدن و اول از همه جونگکوک بغلش کرد و با ذوق گفت
: اییی قربونش برم عین خودمه..هم استایلش شبیه منه هم مثل خودم ورزشکاره معلومه تهیونگ از من تیکه گرفته خورده
۹.۴k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.