خنده
از زبان راوی: مافیا: همه تو مافیا جمع بودن که یهو تاچیهیرا داد زد
/° همه برید تو گوشی رو نگاه کنید
همه گوشی ها رو نگاه کردن و عکس آکو و آتسوشی رو دیدن همه خوشحال شدن
گین داد زد
= داداش بلاخره
/° گین جان من آرام باش
= خوبه خوبه خیلی بهت رو دادم
/° عروس خانم آروم باش
= میکشمت
/° غلط کردم
از اون طرف کویو به موری سان گفت
§ حالا همه چیز درست شده
∆ نه همه چیز فکر می کنم تو این داستان هینا یه چیزایی به آتسوشی گفته که اون این یه سال از همه دور شده بود باید آتسوشی بگه بگه تا پرونده بسته بشه
§ خوبه اما به نظرم جرم خیانت از اول هم اعدام باشه بدون هیچ ببخشی
∆ خب این قانون چه بین ما چه بین جامعه باید درست بشه
آژانس
یوسانو سان بلند گفت بچهها اینو ببینید
عکس رو نشون داد
کنجی گفت
¥ پس بلاخره درست شد
فوکوزاوا گفت
√ همه چیز نه ولی آره این داستان هم تموم شد
رانپو به پو گفت
}✓وای این همه ماجرا گشنم کرد بریم یه چیزی بخوریم
£ از دست تو رانپو باشه بریم
خانه ی چویا و دازای: دازای داشت با رای بازی میکرد که
+ دازای نگاه کن
- دیدی گفتم بلاخره میشه
+آره همه چیز با صبر درست میشه
از زبان آکو: آتسوشی رو پام خواب بود هوای بارونی پاییز خیلی قشنگ انگار باران از شوق وصال و دیدن معشوقه ی خود پاییز عنان از کف داده بود و بیشتر میبارید رقص زیبای قطره های باران با روح و روانم بازی میکرد چه لحظه ی شیرینی داره عشق خم شدم و سر آتسوشی رو نوازش کردم و تو گوشش گفتم
)+ قول میدم نزارم هیچ وقت کسی آسیبی بهت بزنه خودم زخمات رو درمان میکنم
پایان ❤️
/° همه برید تو گوشی رو نگاه کنید
همه گوشی ها رو نگاه کردن و عکس آکو و آتسوشی رو دیدن همه خوشحال شدن
گین داد زد
= داداش بلاخره
/° گین جان من آرام باش
= خوبه خوبه خیلی بهت رو دادم
/° عروس خانم آروم باش
= میکشمت
/° غلط کردم
از اون طرف کویو به موری سان گفت
§ حالا همه چیز درست شده
∆ نه همه چیز فکر می کنم تو این داستان هینا یه چیزایی به آتسوشی گفته که اون این یه سال از همه دور شده بود باید آتسوشی بگه بگه تا پرونده بسته بشه
§ خوبه اما به نظرم جرم خیانت از اول هم اعدام باشه بدون هیچ ببخشی
∆ خب این قانون چه بین ما چه بین جامعه باید درست بشه
آژانس
یوسانو سان بلند گفت بچهها اینو ببینید
عکس رو نشون داد
کنجی گفت
¥ پس بلاخره درست شد
فوکوزاوا گفت
√ همه چیز نه ولی آره این داستان هم تموم شد
رانپو به پو گفت
}✓وای این همه ماجرا گشنم کرد بریم یه چیزی بخوریم
£ از دست تو رانپو باشه بریم
خانه ی چویا و دازای: دازای داشت با رای بازی میکرد که
+ دازای نگاه کن
- دیدی گفتم بلاخره میشه
+آره همه چیز با صبر درست میشه
از زبان آکو: آتسوشی رو پام خواب بود هوای بارونی پاییز خیلی قشنگ انگار باران از شوق وصال و دیدن معشوقه ی خود پاییز عنان از کف داده بود و بیشتر میبارید رقص زیبای قطره های باران با روح و روانم بازی میکرد چه لحظه ی شیرینی داره عشق خم شدم و سر آتسوشی رو نوازش کردم و تو گوشش گفتم
)+ قول میدم نزارم هیچ وقت کسی آسیبی بهت بزنه خودم زخمات رو درمان میکنم
پایان ❤️
۵.۳k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.