سناریو بانگو
اسم : ا/ت
رابطه : دوست پسرته
موضوع : وقتی رفتین بار و یه دفعه تو حالت مستی بهشون اعتراف میکنی
کاراکتر ها : دازای ، چویا ، رانپو ، آکوتاگاوا ، موری( آتسوشی رو نمیزارم واقعا بهش نمیخوره از این جاها بره 😂 )
دازای : چی ؟ ا/ت : گفتم دوستت دارم مگه کری ؟ 😏 دستت رو میگیره و از بار میارتت بیرون ، سوار موتور میشه و میگه که پشتش بشینی ( میگن دازای رانندگیش افتضاحه ولی کسی نگفته بلد نیست موتور برونه 🤗 ) دازای : هوم ... منم دوستت دارم بانو ولی الان باید برگردیم خونه 😏ا/ت : چرا ؟ دازای : هم دیر وقته هم کارت دارم 😈 ( خدا بهت رحم کنه 🙄 )
چویا : هومممم .... پس که اینطور 😏 میاد نزدیک تر و چونت رو میگیره و محکم میبوستت 🙄 اول یکم مک میزنه و گاز های کوچیک از لبت میگره ، بعد از اینکه هر دو به نفس نفس افتادید میگه : م هه منم دوستت دارم هه شراب هه کوچولو ، ولی باید مواظب باشی که به کی اینو میگی 😈 ( فرار کن الان به چیز میری 🙄 )
رانپو : ( این تا حالا شراب خورده ؟ اصلا میدون شراب چیه ؟ 😂 ) هاااااا ؟ 😳 ا/ت میاد جلو و محکم رانپو رو میبوسه ، رانپو اول خوشکش میزنه ولی بعد دستاش رو دُرِ کمر ا/ت حلقه میکنه و همراهیش میکنه . یکم بعد پرنسسی بغلش میکنه و از بار میرن بیرون . ا/ت : منو کجا میبری ؟ 😳 رانپو : دیگه تحمل ندارم 😏 ا/ت : ها ؟! رانپو : خودت خواستی 😈
آکوتاگاوا : واقعا ؟ چی ؟ 😐 اومدی جلو که ببوسیش ولی سریع گذاشتت رو کولش و از بار برد بیرون . ا/ت : چی کار میکنی آکو ؟ منو بزار پایییییییین بزارم پاییییییین 😖😣 آکوتاگاوا : به خاطر همین میگم مست نکن ، وقتی مستی هم من بدبخت باید جمعت کنم تا کسی رو حامله نکردی ، حالا وایستا ، برسیم خونه باهات کار دارم .... 😈 ذهن ا/ت : غلط کردم شت 😐
موری : منم دوستت دارم ا/ت . بلندت میکنه و میبره میزاره تو ماشین . سوار ماشین میشه و راه میوفته . ا/ت : موری دا ... 😳 موری :حرف نباشه ، امشب یه تنبیه سخت در انتظار داری 😈 ا/ت : غلط کردم ولم کن 😐 موری : چی ؟ 😳 آها ، خب میخواستی غلط نکنی 😎( واکنش موری رو خیلی دوست داشتم 🤣 )
رابطه : دوست پسرته
موضوع : وقتی رفتین بار و یه دفعه تو حالت مستی بهشون اعتراف میکنی
کاراکتر ها : دازای ، چویا ، رانپو ، آکوتاگاوا ، موری( آتسوشی رو نمیزارم واقعا بهش نمیخوره از این جاها بره 😂 )
دازای : چی ؟ ا/ت : گفتم دوستت دارم مگه کری ؟ 😏 دستت رو میگیره و از بار میارتت بیرون ، سوار موتور میشه و میگه که پشتش بشینی ( میگن دازای رانندگیش افتضاحه ولی کسی نگفته بلد نیست موتور برونه 🤗 ) دازای : هوم ... منم دوستت دارم بانو ولی الان باید برگردیم خونه 😏ا/ت : چرا ؟ دازای : هم دیر وقته هم کارت دارم 😈 ( خدا بهت رحم کنه 🙄 )
چویا : هومممم .... پس که اینطور 😏 میاد نزدیک تر و چونت رو میگیره و محکم میبوستت 🙄 اول یکم مک میزنه و گاز های کوچیک از لبت میگره ، بعد از اینکه هر دو به نفس نفس افتادید میگه : م هه منم دوستت دارم هه شراب هه کوچولو ، ولی باید مواظب باشی که به کی اینو میگی 😈 ( فرار کن الان به چیز میری 🙄 )
رانپو : ( این تا حالا شراب خورده ؟ اصلا میدون شراب چیه ؟ 😂 ) هاااااا ؟ 😳 ا/ت میاد جلو و محکم رانپو رو میبوسه ، رانپو اول خوشکش میزنه ولی بعد دستاش رو دُرِ کمر ا/ت حلقه میکنه و همراهیش میکنه . یکم بعد پرنسسی بغلش میکنه و از بار میرن بیرون . ا/ت : منو کجا میبری ؟ 😳 رانپو : دیگه تحمل ندارم 😏 ا/ت : ها ؟! رانپو : خودت خواستی 😈
آکوتاگاوا : واقعا ؟ چی ؟ 😐 اومدی جلو که ببوسیش ولی سریع گذاشتت رو کولش و از بار برد بیرون . ا/ت : چی کار میکنی آکو ؟ منو بزار پایییییییین بزارم پاییییییین 😖😣 آکوتاگاوا : به خاطر همین میگم مست نکن ، وقتی مستی هم من بدبخت باید جمعت کنم تا کسی رو حامله نکردی ، حالا وایستا ، برسیم خونه باهات کار دارم .... 😈 ذهن ا/ت : غلط کردم شت 😐
موری : منم دوستت دارم ا/ت . بلندت میکنه و میبره میزاره تو ماشین . سوار ماشین میشه و راه میوفته . ا/ت : موری دا ... 😳 موری :حرف نباشه ، امشب یه تنبیه سخت در انتظار داری 😈 ا/ت : غلط کردم ولم کن 😐 موری : چی ؟ 😳 آها ، خب میخواستی غلط نکنی 😎( واکنش موری رو خیلی دوست داشتم 🤣 )
۷۹۵
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.