painful love part 6۸
م/ج:خیلی خوش گذشت ممنون
کوئین:خواهش میکنم امیدوارم بازم همدیگه رو ببینیم
م/ج:اوهوم...خدانگهدار
کوئین:خداحافظ..سوجین فردا یادت نره زود بیایا باشه؟
+آر باشه ممنونم بای
کوئین:بای
با مامان(مامان منظورش مامان جیمین هست)سوار ماشین شدیم و به سمت خونه کوچیکم که مثلا مجردی گرفته بودم رسیدم زنگو زدم اریکا اومد دم در...درحالی که میخواست درو باز که یوجین بغلش بودو غر میزد
£سوجینا کی میخوای بیای بچه خوابش نمیبره بیا شیر بده بی...آمممم سلام
م/ج:س..سلام
+برو تو بدووو...مامان بیا داخل
رفتیم داخل
+مامان این اریکاست نمیدونم دیدیش یا نه ولی خیلی وقته باهم دوستیم
م/ج:خوشبختم
£اوه منم همچنین
+مادرشوهرم هستن
£مادر جیمین؟
+اوهوم
م/ج:هاا راستی حرف از جیمین شد...اون چرا تو یه خونه دیگه زندکی میکنه؟اصلا بهمنگفته که بیام پیشت ببینمت
+مامان شما جیمینو دیدین؟
م/ج:وا این چه حرفیه معلومه که دیدمش خودمم اونجا پیش خودش زندگی میکنم...حالا چرا باهم نیستین
+مامان چیزی نشده فقط یکمی بحثمون شده خواستیم کمی از هم دور باشیم
م/ج:چییی وایییی نههه
+ چیز بدی نشده چرا انقدر ناراحت شدی؟
م/ج:سوجین من دارم پیر میشم ولی اصلا نوه خودمو تو بغلم نگرفتم اصلا ندیدمش
+هااا خوب...الان نَوَت جلوته
م/ج:چی؟کو؟
+ایناها بغل اریکا هست دختر منه
م/ج:سوجین این واقعیته؟؟؟؟؟
+اره این دختر منه یوجین
م/ج:وایییی بدش ببینم....وایییی الهیییی عزیزم تو نوه من هستی عزیز دلم اولین نومی تو جیگر گوش من...آییییی خدایا شکرت...سوجین..جیمین میدونه؟
+نه فعلا
م/ج:پس کی میخوای بهش بگی؟لطفا زود برگرد پیشش بزار باهم باشین بزار بچشو ببینه
+مامان اون باید بیاد پیشم نه من
م/ج:باشه پس من کم کم برم جیمین بهم زنگ میزنه نمیدونم باید بگم اینجام یا نه پس بهتره برم
+باش دفعه بعد بهتر صحبت میکنیم
م/ج:باش..دختر مواظب خودتون باشین..بای
+بای£بای
کوئین:خواهش میکنم امیدوارم بازم همدیگه رو ببینیم
م/ج:اوهوم...خدانگهدار
کوئین:خداحافظ..سوجین فردا یادت نره زود بیایا باشه؟
+آر باشه ممنونم بای
کوئین:بای
با مامان(مامان منظورش مامان جیمین هست)سوار ماشین شدیم و به سمت خونه کوچیکم که مثلا مجردی گرفته بودم رسیدم زنگو زدم اریکا اومد دم در...درحالی که میخواست درو باز که یوجین بغلش بودو غر میزد
£سوجینا کی میخوای بیای بچه خوابش نمیبره بیا شیر بده بی...آمممم سلام
م/ج:س..سلام
+برو تو بدووو...مامان بیا داخل
رفتیم داخل
+مامان این اریکاست نمیدونم دیدیش یا نه ولی خیلی وقته باهم دوستیم
م/ج:خوشبختم
£اوه منم همچنین
+مادرشوهرم هستن
£مادر جیمین؟
+اوهوم
م/ج:هاا راستی حرف از جیمین شد...اون چرا تو یه خونه دیگه زندکی میکنه؟اصلا بهمنگفته که بیام پیشت ببینمت
+مامان شما جیمینو دیدین؟
م/ج:وا این چه حرفیه معلومه که دیدمش خودمم اونجا پیش خودش زندگی میکنم...حالا چرا باهم نیستین
+مامان چیزی نشده فقط یکمی بحثمون شده خواستیم کمی از هم دور باشیم
م/ج:چییی وایییی نههه
+ چیز بدی نشده چرا انقدر ناراحت شدی؟
م/ج:سوجین من دارم پیر میشم ولی اصلا نوه خودمو تو بغلم نگرفتم اصلا ندیدمش
+هااا خوب...الان نَوَت جلوته
م/ج:چی؟کو؟
+ایناها بغل اریکا هست دختر منه
م/ج:سوجین این واقعیته؟؟؟؟؟
+اره این دختر منه یوجین
م/ج:وایییی بدش ببینم....وایییی الهیییی عزیزم تو نوه من هستی عزیز دلم اولین نومی تو جیگر گوش من...آییییی خدایا شکرت...سوجین..جیمین میدونه؟
+نه فعلا
م/ج:پس کی میخوای بهش بگی؟لطفا زود برگرد پیشش بزار باهم باشین بزار بچشو ببینه
+مامان اون باید بیاد پیشم نه من
م/ج:باشه پس من کم کم برم جیمین بهم زنگ میزنه نمیدونم باید بگم اینجام یا نه پس بهتره برم
+باش دفعه بعد بهتر صحبت میکنیم
م/ج:باش..دختر مواظب خودتون باشین..بای
+بای£بای
۱۸.۳k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.