سناریو از گوجو جوجو 😂😈 ( داستان جدا از انیمه هستش)

سلام گلایه تو خونه مهسلایه نمونه.
من(دوربین،صدا،حرکت) ......
از زبان گوجو: یه روز دیگه باید دوباره برم به حر فایه پیری گوش بدم ولی اول برم یه جیزی بوقولم:) بعد لباسامو اوز کردم رفتم بیرون که که به یکی برخورد کردم.
ا/ت: اخ اخ ببخشید اقا حالتون خوبه؟.
گوجو: ببخشید ممنون خوبم.
تو فکر گوجو: وای خدا چه دختر خوشگلی تاحالا همین کسیو این جا ندیدم(پایان زهن گوجو)
گوجو: خانوم ببخشید من تا هالا شمارو این جا ندیدم.
ا/ت: خوب من تازی به این شهر اومدم.
گوجو: میشه اسم شمارو بدونم؟.
ا/ت: بله حتماً اسم من ا/ت ا/م هستم (ا/م فا میلی تونی میتونین هرجی انتخاب کنین)
گوجو: چه اسم قشنگی اسم منم گوجو ساتورو هستش.
(از فکر ا/ت): با ورم نمیشد گوجو ساتورو پولدار ترین ادم تو این شهر وای خیلی خوشگله مردوم میگن این قدر چشماش قشنگه که پنهانش میکنه. (پایان فکر ا/ت) ا/ت: اهان میگم میشه شماره شمارو داشته باشم. گوجو: یا خوده خدا هولو برو تو گلو عععع خودش دارم بهم درخواست دوستی میده :)))
پایان وایییی بچه ها دستم پوکید باید برم کلاس زبان فردا دوباره پارت میزارم باییییی عدامه همین نه تو همین فعلن باییییییییییییییییییییییییییییی