مونالیزا ورژن هپی اند.قمست ۲
$ممکنه بخاطر اینکه لو نرم بهشون بگم تیر اندازی کنن
تهیونگ لبخندی زد و سرش را به معنای باشه تکان داد
+نامجون ازت ممنونم نمیدونم چجوری باید جبران کنم اصلا جبران نمیشه پس میسپارمش به دنیا امیدوارم به هر چی که میخوای برسی
$ممنونم پسر حالا برین وقت کمه
هردو بیرون رفتند
هردو در دشت پشت زندان میدویدند و میخندیدند
پس خدا که میگویند این است
پس شانس که میگویند اینگونه در خانه ی آدم را میزنند
می خندیدند و می خندیدند
تهیونگ دست جونگکوک را گرفت روی زمین خوابید
حالا هردو روی هم بودند
تهیونگ میخندید
+الان تیراندازی میکنن نازنین
_مهم نیست
و صدایی ها آمد
تهیونگ و جونگکوک می خندیدند
_دوستتتتت دارممممممم
+من بیشترررررر
_منننن بیشترررررررر
هردو فقط از روی شادی فریاد میکشیدند
حسی فراتر از شادی در آن ها بود
۳۴سال بعد
اکنون تهیونگ و جونگکوک دو عاشق
۳۴ سال با یکدیگر بودند
تهیونگ حالا ۶۳ سال سن داشت و میتوانست قسم بخورد که در طی این چندسال چیزی به زیبایی معشوقش ندیده
_تهیونگ
+جانم ماهگل
_دوست دارم
+من بیشتر
_من بیشتر
........
تهیونگ لبخندی زد و سرش را به معنای باشه تکان داد
+نامجون ازت ممنونم نمیدونم چجوری باید جبران کنم اصلا جبران نمیشه پس میسپارمش به دنیا امیدوارم به هر چی که میخوای برسی
$ممنونم پسر حالا برین وقت کمه
هردو بیرون رفتند
هردو در دشت پشت زندان میدویدند و میخندیدند
پس خدا که میگویند این است
پس شانس که میگویند اینگونه در خانه ی آدم را میزنند
می خندیدند و می خندیدند
تهیونگ دست جونگکوک را گرفت روی زمین خوابید
حالا هردو روی هم بودند
تهیونگ میخندید
+الان تیراندازی میکنن نازنین
_مهم نیست
و صدایی ها آمد
تهیونگ و جونگکوک می خندیدند
_دوستتتتت دارممممممم
+من بیشترررررر
_منننن بیشترررررررر
هردو فقط از روی شادی فریاد میکشیدند
حسی فراتر از شادی در آن ها بود
۳۴سال بعد
اکنون تهیونگ و جونگکوک دو عاشق
۳۴ سال با یکدیگر بودند
تهیونگ حالا ۶۳ سال سن داشت و میتوانست قسم بخورد که در طی این چندسال چیزی به زیبایی معشوقش ندیده
_تهیونگ
+جانم ماهگل
_دوست دارم
+من بیشتر
_من بیشتر
........
۱.۴k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.