سناریو درخواستی
سناریو درخواستی
وقتی عضو هشتمی
نامجون:مثل یه پدر دوسش داری ،خیلی باهات مهربونه ،اونجوری که حتی تو یه بار هم اشکت درنیومده تو گروه🥺❤️✨️
جین:تو و ایشون همیشه درحال پاره کردن هم بودین ،جین حوصلش سر رفته بود خواست به من کرم بریزه و بعد فرار کنه که موفق نشد و صورتش بخاطر چنگای شما خون اومد💔😐
یونگی:روت خیلی غیرتی بود ،هر موقع بخاطر کنسرت لباس باز میپوشیدی میرفت سردر کمپانی رو به گ.....چیز یعنی به چخ میداد💔😁🤙
جیهوپ:مثل داداش دوسش داشتی ،هرموقع ناراحت بودی و میخواستی گریت نگیره میرفتی تو بغلش میخوابیدی🥺🤍
جیمین:همیشه ی خودا موچیاتو میخورد و نمیگفت
ا.ت:جیمین باز تو موچیامو خوردی؟؟؟؟؟؟
جیمین:ببخشید،خوب گشنم بود🥺✨️(با چشای براق و مظلومش نگات کرد)
ا.ت:اوخدا کیوت من🥺🩵✨️
تهیونگ:این اواخر همیشه ی خدا هرکی تو کمپانی نزدکیت میشد جرش میداد
کی میدونه چرا؟
بله ،درست حدس زدید، چون روت کراشه🤍😁😉
جونگکوک:ایشون هم روت کراشه و هر وقت میبینه تهیونگ بهت نزدیک میشه میاد پیشتون و تورو از پشت بغلت میکنه و ببینه درباره ی چی حرف میزنین
چون از احساسی که تهیونگ بهت داشت با خبر بود و اونا دائما مثل سگ و گربه (ببخشیدا😅💔)باهم دعوا میکردن
هر موقع تو و جین دنبال هم میوفتادین اون هم میشست به تو نگاه میکرد و مثل چی میخندید💛😂
وقتی عضو هشتمی
نامجون:مثل یه پدر دوسش داری ،خیلی باهات مهربونه ،اونجوری که حتی تو یه بار هم اشکت درنیومده تو گروه🥺❤️✨️
جین:تو و ایشون همیشه درحال پاره کردن هم بودین ،جین حوصلش سر رفته بود خواست به من کرم بریزه و بعد فرار کنه که موفق نشد و صورتش بخاطر چنگای شما خون اومد💔😐
یونگی:روت خیلی غیرتی بود ،هر موقع بخاطر کنسرت لباس باز میپوشیدی میرفت سردر کمپانی رو به گ.....چیز یعنی به چخ میداد💔😁🤙
جیهوپ:مثل داداش دوسش داشتی ،هرموقع ناراحت بودی و میخواستی گریت نگیره میرفتی تو بغلش میخوابیدی🥺🤍
جیمین:همیشه ی خودا موچیاتو میخورد و نمیگفت
ا.ت:جیمین باز تو موچیامو خوردی؟؟؟؟؟؟
جیمین:ببخشید،خوب گشنم بود🥺✨️(با چشای براق و مظلومش نگات کرد)
ا.ت:اوخدا کیوت من🥺🩵✨️
تهیونگ:این اواخر همیشه ی خدا هرکی تو کمپانی نزدکیت میشد جرش میداد
کی میدونه چرا؟
بله ،درست حدس زدید، چون روت کراشه🤍😁😉
جونگکوک:ایشون هم روت کراشه و هر وقت میبینه تهیونگ بهت نزدیک میشه میاد پیشتون و تورو از پشت بغلت میکنه و ببینه درباره ی چی حرف میزنین
چون از احساسی که تهیونگ بهت داشت با خبر بود و اونا دائما مثل سگ و گربه (ببخشیدا😅💔)باهم دعوا میکردن
هر موقع تو و جین دنبال هم میوفتادین اون هم میشست به تو نگاه میکرد و مثل چی میخندید💛😂
۳.۷k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.