وقتی دوست برادرت بود میاد خونتون و تو رو ل.خ.ت میبینه
ادامه ویو ا.ت
چون میدونستم اگر چیزی بگم بیشتر اصبانی میشه فقد ساکت دردشو تحمل کردم بعد دیگه نزد بازم کرد گفت
شوگا . امید وارم ادب شده باشی که دیگه حواستو جمع کنی اینطوری نشه
ا.ت . من فقط
شوگا . نمیخوام بگی چیشده حوصله ندارم ،وبعد از اتاق رفت بیرون گذاشتم یکم بگذره که از اتاق دور بشه از در شدید فقد گریه میکردم گریه همراه باجیغ خیلی درد داشتم نمیتونستم حتی تکون بخورم به زور با گریه پاشدم لباسم رو پوشیدم وقتی شرتم رو پوشیدم از درد داشتم سکته می کردم آخه زور داداشم خیلی زیاد بود هر یه زبه مثل۵تا زربه بود تازه چون خیلی عصبانی بود خیلی مهکم میزد یهو دوباره صدای همون پسره جیمین رو از پایین شنیدم مگه این نرفته بود خونه شون بعد یهو داداشم داد زد
شوگا . بیا شام درس کن ا.ت
ا.ت چشم
ویو شوگا
وقتی از اتاق ا.ت اومدم بیرون دیدم یکی داره آیفون میزنه درو باز کردم دیدم جیمینه تعجب کردم گفتم چی شده که برگشتی برام همه چیزو گفت منم ا.ت رو صدا زدم بیاد شام درست کنه میدونم باسنش درد میکنه ولی من و جیمین بلد نبودیم شام درست کنیم موقع شام هم شده بود ولی یهو جیمین گفت
جیمین . داداش من غذا آوردم دیدم 🍕 خریده ا.ت رو صدا زدم گفتم
شوگا . نمیخواد غذا درست کنی زود بیا پایین و اونم اومد پایین باهم نشستیم رو کاناپه شوروع 🍕 هارو هم گذاشتی رو میز که هم منو جیمین بتونیم بازی کنیم هم غذا بخوریم وقتی ا.ت نشست از درد چشماش رو بست و لب پایینش رو گاز گرفت چون با اون باس.ن کتک خورده نشست ولی جیمین بخواطر اتفاق چند ساعت پیش خجالت میکشید و یه نیم نگاه هم به ا.ت نمیکرد برا همین چیزی از درد ا.ت نفهمید ما هم شروع کردیم خوردن غذا که خوردی
چون میدونستم اگر چیزی بگم بیشتر اصبانی میشه فقد ساکت دردشو تحمل کردم بعد دیگه نزد بازم کرد گفت
شوگا . امید وارم ادب شده باشی که دیگه حواستو جمع کنی اینطوری نشه
ا.ت . من فقط
شوگا . نمیخوام بگی چیشده حوصله ندارم ،وبعد از اتاق رفت بیرون گذاشتم یکم بگذره که از اتاق دور بشه از در شدید فقد گریه میکردم گریه همراه باجیغ خیلی درد داشتم نمیتونستم حتی تکون بخورم به زور با گریه پاشدم لباسم رو پوشیدم وقتی شرتم رو پوشیدم از درد داشتم سکته می کردم آخه زور داداشم خیلی زیاد بود هر یه زبه مثل۵تا زربه بود تازه چون خیلی عصبانی بود خیلی مهکم میزد یهو دوباره صدای همون پسره جیمین رو از پایین شنیدم مگه این نرفته بود خونه شون بعد یهو داداشم داد زد
شوگا . بیا شام درس کن ا.ت
ا.ت چشم
ویو شوگا
وقتی از اتاق ا.ت اومدم بیرون دیدم یکی داره آیفون میزنه درو باز کردم دیدم جیمینه تعجب کردم گفتم چی شده که برگشتی برام همه چیزو گفت منم ا.ت رو صدا زدم بیاد شام درست کنه میدونم باسنش درد میکنه ولی من و جیمین بلد نبودیم شام درست کنیم موقع شام هم شده بود ولی یهو جیمین گفت
جیمین . داداش من غذا آوردم دیدم 🍕 خریده ا.ت رو صدا زدم گفتم
شوگا . نمیخواد غذا درست کنی زود بیا پایین و اونم اومد پایین باهم نشستیم رو کاناپه شوروع 🍕 هارو هم گذاشتی رو میز که هم منو جیمین بتونیم بازی کنیم هم غذا بخوریم وقتی ا.ت نشست از درد چشماش رو بست و لب پایینش رو گاز گرفت چون با اون باس.ن کتک خورده نشست ولی جیمین بخواطر اتفاق چند ساعت پیش خجالت میکشید و یه نیم نگاه هم به ا.ت نمیکرد برا همین چیزی از درد ا.ت نفهمید ما هم شروع کردیم خوردن غذا که خوردی
۳.۱k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.