p③
اون پسره رفت و این یکی داشت سرم رو برام وصل میکرد
جیمین: اسمت چیه؟
لیا: لیا
جیمین: هومممم... اسم قشنگیه
لیا: ممنون
جیمین: اسم منم جیمینه
لیا: خوشبختم
جیمین: خب اگه کاری داشتی صدام کن
لیا: باشه.... ممنون
جیمین: خواهش میکنم*لبخند*
چند دقیقه بعد از وصل کردن سرم احساس سرما میکردم برای همین جیمین رو صدا زدم
لیا: امم.... جیمین
جیمین: بله؟
لیا: میشه ی پتو برام بیاری سردمه
جیمین: باشه.......... بیا خوبه؟
داشت پتو رو روم مینداخت دستش خورد ب رون پام جایی ک زخم بود
لیا: اییییییی پاااااممممم
جیمین: چ.... چی شد خوبی؟
لیا: پام درد میکنه *بغض*
جیمین: کجاش درد میکنه
لیا: رون پام پای چپم
جیمین پتو رو کنار زد شلوارکم ک تا رو زانو هام بود ک بخاطر گیر کردن اون مانع زیر اوار ب پام پاره شده بود رو هم کنار زد و نگاهی ب زخمش انداخت
جیمین: زخمش خیلی عمیقه باید ب ناجون بگم بیاد.... وایسا تا بیام
لیا: باشه
نظر یادتون نره حمایت هام کم نشه انتظار دارم بیشتر هم بشه هااا🥰❤
جیمین: اسمت چیه؟
لیا: لیا
جیمین: هومممم... اسم قشنگیه
لیا: ممنون
جیمین: اسم منم جیمینه
لیا: خوشبختم
جیمین: خب اگه کاری داشتی صدام کن
لیا: باشه.... ممنون
جیمین: خواهش میکنم*لبخند*
چند دقیقه بعد از وصل کردن سرم احساس سرما میکردم برای همین جیمین رو صدا زدم
لیا: امم.... جیمین
جیمین: بله؟
لیا: میشه ی پتو برام بیاری سردمه
جیمین: باشه.......... بیا خوبه؟
داشت پتو رو روم مینداخت دستش خورد ب رون پام جایی ک زخم بود
لیا: اییییییی پاااااممممم
جیمین: چ.... چی شد خوبی؟
لیا: پام درد میکنه *بغض*
جیمین: کجاش درد میکنه
لیا: رون پام پای چپم
جیمین پتو رو کنار زد شلوارکم ک تا رو زانو هام بود ک بخاطر گیر کردن اون مانع زیر اوار ب پام پاره شده بود رو هم کنار زد و نگاهی ب زخمش انداخت
جیمین: زخمش خیلی عمیقه باید ب ناجون بگم بیاد.... وایسا تا بیام
لیا: باشه
نظر یادتون نره حمایت هام کم نشه انتظار دارم بیشتر هم بشه هااا🥰❤
۱۴.۳k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.