p2
ویو کوک
هوف بازم ماموریت قرار امروز ماموریت جدید برای تیم هفت نفره من (همون اعضای بی تی اس) اعلام بشه فکر کنم مربوط به ماموریت قبلی باشه چون من رییسشون رو کشتم و باند اصلی فرار کرد احتمالا مربوطه دستگیری همونه
دینگ دینگ دینگ
کوک: الو سلام تهیونگ
ته: سلام امروز تو اتاق رییس جلسه داریم یادت که نرفته
کوک: نه. به بقیه هم بگو ساعت هشت تو سالن باشن تا با هم بریم اتاق رییس
ته: باشه میگم. راستی حالت خوبه امروز موقع نهار انقدر تو فکر بودی که یونگی همه غذات رو خورد ولی تو بازم حواست نبود
کوک: واقعا... نه حالم خوبه (ذهن کوک: نمیتونم بهش بگم دارم به حرفای رییس مافیایی که کشتمش فکر میکنم) فعلا خداحافظ
ته: باشه فعلا ساعت هشت میبینمت
فلش بک به ساعت هشت
نامجون: خوب یک دو سه... پنج و با خودم شش پس کوک کجاست
کوک: اومدم اومدم ببخشید دیر شد بریم رییس منتظره
یونگی: چرا رنگت پریده مگه غذا نخوردی
کوک: اهم اهم
یونگی: تهیونگ میدونم تو گفتی بهش
تهیونگ: الفرار
نامجون: بسه. رییس رفته ماموریت
پرونده رو به من داده گفت خودمون حلش کنیم بریم رستوران بهتون سر میز شام بگم فکر کنم کوک اینجوری راحت تر باشه 😁
کوک: صد در صد
سر میز شام
نامجون: خوب باید باند مافیای جدید رو که دوباره شکل گرفته شکست بدیم اما نباید دست کمشون بگیریم
کوک: من میدونم اسمش کیه
نامجون: خوبه ولی باید با دلیل و مدرک وارد شیم ما به تو اعتماد داریم ولی کافی نیست چون اطلاعات داری تو حل اصلی پروندی با تو میتونی تجهیزات رو از ازمایشگاه برداری
ذهن کوک: وای نه دوباره صحبتای اون رییس مافیا رو داره یادم میاد
فلش بک به زمان مرگ پدر ات
کوک: وایستا اومدم که جونتو بگیرم
پدر ات: تو دیگه چه موجودی هستی
کوک: هه (پوزخند) جئون جون کوک
حرف اخرتو بزن (صدای شلیک)
پدر ات: خیلی... خیلی شجاعی ... پس... پس لطفا مراقبش باش
کوک: چی منظورت چیه
پدر ات: دخترم... مراقبش باش
برگشت به زمان حال
جین: کوک... کوک حالت خوبه
کوک: ها چی اره اره حالم خوبه... رئیس حدید مافیا در حال اموزشه پس دستگیریشون کاری نداره
جیمین: نامجون گفت دستکمشون نگیریم
نامجون: درسته
کوک: چیزی نمیشه تازه رییسشون دختره خودم نقشه رو بهتون میگم فردا
هوف بازم ماموریت قرار امروز ماموریت جدید برای تیم هفت نفره من (همون اعضای بی تی اس) اعلام بشه فکر کنم مربوط به ماموریت قبلی باشه چون من رییسشون رو کشتم و باند اصلی فرار کرد احتمالا مربوطه دستگیری همونه
دینگ دینگ دینگ
کوک: الو سلام تهیونگ
ته: سلام امروز تو اتاق رییس جلسه داریم یادت که نرفته
کوک: نه. به بقیه هم بگو ساعت هشت تو سالن باشن تا با هم بریم اتاق رییس
ته: باشه میگم. راستی حالت خوبه امروز موقع نهار انقدر تو فکر بودی که یونگی همه غذات رو خورد ولی تو بازم حواست نبود
کوک: واقعا... نه حالم خوبه (ذهن کوک: نمیتونم بهش بگم دارم به حرفای رییس مافیایی که کشتمش فکر میکنم) فعلا خداحافظ
ته: باشه فعلا ساعت هشت میبینمت
فلش بک به ساعت هشت
نامجون: خوب یک دو سه... پنج و با خودم شش پس کوک کجاست
کوک: اومدم اومدم ببخشید دیر شد بریم رییس منتظره
یونگی: چرا رنگت پریده مگه غذا نخوردی
کوک: اهم اهم
یونگی: تهیونگ میدونم تو گفتی بهش
تهیونگ: الفرار
نامجون: بسه. رییس رفته ماموریت
پرونده رو به من داده گفت خودمون حلش کنیم بریم رستوران بهتون سر میز شام بگم فکر کنم کوک اینجوری راحت تر باشه 😁
کوک: صد در صد
سر میز شام
نامجون: خوب باید باند مافیای جدید رو که دوباره شکل گرفته شکست بدیم اما نباید دست کمشون بگیریم
کوک: من میدونم اسمش کیه
نامجون: خوبه ولی باید با دلیل و مدرک وارد شیم ما به تو اعتماد داریم ولی کافی نیست چون اطلاعات داری تو حل اصلی پروندی با تو میتونی تجهیزات رو از ازمایشگاه برداری
ذهن کوک: وای نه دوباره صحبتای اون رییس مافیا رو داره یادم میاد
فلش بک به زمان مرگ پدر ات
کوک: وایستا اومدم که جونتو بگیرم
پدر ات: تو دیگه چه موجودی هستی
کوک: هه (پوزخند) جئون جون کوک
حرف اخرتو بزن (صدای شلیک)
پدر ات: خیلی... خیلی شجاعی ... پس... پس لطفا مراقبش باش
کوک: چی منظورت چیه
پدر ات: دخترم... مراقبش باش
برگشت به زمان حال
جین: کوک... کوک حالت خوبه
کوک: ها چی اره اره حالم خوبه... رئیس حدید مافیا در حال اموزشه پس دستگیریشون کاری نداره
جیمین: نامجون گفت دستکمشون نگیریم
نامجون: درسته
کوک: چیزی نمیشه تازه رییسشون دختره خودم نقشه رو بهتون میگم فردا
۶.۹k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.