پارت ۷۸ Blood moon
پارت ۷۸ Blood moon
بعدم دستشو کشید رو لبم وگفت
؟:اووووووووومممممممم جون دارم لحظه شماری میکنم
با دیدن قامت جونگکوک زدم زیر گریه
پسری که از پشت بغلم کرده بود گفت
؟:چیه عزیزم لذت نمیبری؟اشکال نداره مهم منم که دارم لذت میبرم
جونگکوک با عصبانیت و قدم های تند داشت بهمون نزدیک میشد
با کفشام محکم کوبوندم
تو پای پسری که پشت سرم بود
اخی کرد و ولم کرد
سریع اومدم برم طرف جونگکوک که اون یکی پسره دستمو وگرفت
؟:کجا خانومی به همین زودی میخوای بری؟در خدمت باشیم
جونگکوک از پشت گردن پسره رو گرفت که پسره ولم کرد
با حرص گفت
کوک:که میخوای درخدمتش باشی اره عوضی؟
؟:اخ اخ ولم کن به تو چه اصلا
کوک:نشونت میدم به من چه
بعدم محکم از پشت زد تو کمر پسره که باعث شد پسره نیم خیز رو زمین بیوفته
سریع دوییدم و پشت جونگکوک پناه گرفتم و از پشت بلوزشو تو دستم گرفتم....
بعدم دستشو کشید رو لبم وگفت
؟:اووووووووومممممممم جون دارم لحظه شماری میکنم
با دیدن قامت جونگکوک زدم زیر گریه
پسری که از پشت بغلم کرده بود گفت
؟:چیه عزیزم لذت نمیبری؟اشکال نداره مهم منم که دارم لذت میبرم
جونگکوک با عصبانیت و قدم های تند داشت بهمون نزدیک میشد
با کفشام محکم کوبوندم
تو پای پسری که پشت سرم بود
اخی کرد و ولم کرد
سریع اومدم برم طرف جونگکوک که اون یکی پسره دستمو وگرفت
؟:کجا خانومی به همین زودی میخوای بری؟در خدمت باشیم
جونگکوک از پشت گردن پسره رو گرفت که پسره ولم کرد
با حرص گفت
کوک:که میخوای درخدمتش باشی اره عوضی؟
؟:اخ اخ ولم کن به تو چه اصلا
کوک:نشونت میدم به من چه
بعدم محکم از پشت زد تو کمر پسره که باعث شد پسره نیم خیز رو زمین بیوفته
سریع دوییدم و پشت جونگکوک پناه گرفتم و از پشت بلوزشو تو دستم گرفتم....
۶.۸k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.