تک پارتی چیفویو.

ا/ت خواهر باجیه و الان با چیفو کنار قبر باجین.
ا/ت ویو..
ا/ت:اونی چان.. *با بغض
چیفویو:گریه نکن ا/ت.. مطمئنم از دیدن گریه کردن تو باجی سان خوشحال نمیشه.
میری تو بغلش و گریه میکنی.
چیفویو:به باجی سان قول دادم مراقبت باشم و تنهات نزارم پس نگران نباش باشه؟
تو راه برگشت بودیم.
چیفویو : میخوای یکم پفیلا بخریم تا امشب باهم فیلم ببینیم گوربه؟
ا/ت:این لقبو بهم نده.. باشه اوکی
چیفویو رفت و من یکم قدم میزدم تا برگرده. داشتم راه میرفتم که به یه پسری خوردم.
پسر:هااااع؟ مگه کوری دختره
نفله!!
ا/ت:الان حوصلت رو ندارم. گمشو اگه نمیخوای کتک بخوری. خوردم که خوردم میخوای چه گوهری بی افشانی!؟
پسر:کیساما (عوضی) الان نشونت میدم.
قبل از اینکه بزنتم با لگد زدم تو صورتش. اونم گورشو گم کرد. دیدم که یه پسر هیکلی با خودشاورده.
پسر:فکر کردی کی هستی دختره نفله هااااع؟
من از پسش نمیومدم. یاد اونی چان افتادم.. اگه بود کمکم میکرد. و بدون اینکه بخوام اشکام سرازیر شد. یکی میخواست با میله بزنتم. چشمامو بستم. چیفویو به لگد زدش .
چیفو:ا/ت چیزیت که نشده؟ اذیتت که نکردن.
و بغلم کرد .
ا/ت:من ضعیفم نه؟
چیفو:اصلا هم اینطور نیست گربه کوچولو.
و اروم لبامو بوسید
چیفو:بریم خونه.
و رفتیم خونه کلی پفیلا خوردیم و همونجا جلوی تلوزیون خوابمون برد.